عزیزان که تو سایت نی نی هستید ، مادر امروز و چه مادر های آینده ازتون یک خواهش دارم با تموم وجودتون بچتون دوست داشته باشید اگه فکر میکنید زندگیتون عالی جلو نمیره بچه نیارید . من تو خانواده بزرگ شدم که از طرف پدری بهم میگفتن حرومزاده از طرف مادری هم هر وقت تو بچگی بازی میکردم یا شلوغ کاری تهدید میشدم به این که پرتم میکنن سمت خانواده پدری پدر و مادرم جدا شده بودن و من احساس میکردم مجرم اصلی منم شاید همه فکر کنن بچه های سه سال احساس و درکشون از زندگی کمه اما اینجور نیست من تموم اون روزهارو تا ۶ سالگی در دادگاه یادم هست بچه خوش شانسی نبودم حتی موقع بدنیا اومدم پدرم بیمارستان نیومد کسی که برگه ترخیص امضا کرد پسر خاله مادرم بود . بخاطر اینکه نه از خونه مادری پرت شم نه پیش پدرم برم که دست بزن داشت مثل بچه های عادی بازی و شیطونی نمیکردم همش تو خودم بودم همش معذرت خواهی اول و آخر جملاتم میذاشتم ترسو بودم واسه همین هدف ساده ای واسه بچه ها بودم تو مهدکودک کتکم میزدن نه تو گروه دخترا راه میدادن نه پسرا من همیشه تنها بودم و پول و خوراکیامو ازم میگرفتن همین روش تا دبیرستان ادامه داشت برای این که قیافه خوشگل نداشتم و چون ادم ساکت و ترسو بودم مجبور بودم میز بچه ها و کیفاشونو حمل کنم و پولمو بهشون بدم وگرنه مسخره ام میکردن الان ۲۶ سالمه هنوزم از مردم میترسم پدرم وقتی دوم دبیرستان بودم دست درازی کرد بهم ولی تا الانم مامانم نمیذاره شکایت کنم با این که کتک های پدرمو میدید بعدش که قرص خور شدم دید ها بهم جوری شد انگار هرزه و دیوونم فامیل منو راه نمیداد اگر ایمان به خدا و روز داوری نداشتم مطمئنن تقاص میگرفتم اما دلار جمع کردم به نظرتون لیاقت داره هنوز اینارو پدر و مادرم بدونم ؟ یا این که با پولام برم ترکیه و به هرکاری دست بزنم تا زندگی خوبی داشته باشم ؟؟؟ شیطان صفت باشم یا آدم ساده که باید فقط تحمل کنه ؟؟ کدومش