نامزدم ٤ساله از زنش طلاق گرفته دو ماه هم بيشتر عقد كرده هم نبودن
اين تو رابطمون شده واسم معضل ك دائم اسمشو مياره همش ميگه خانومم زنم
اقا پس من چيتم
قبلا همش خاطراتشون و ب هر بهونه اي خوب يا بد ميگفت
ي سري بهش گفتم نگو منم ي زنم دليلي نداره از اين ك اون هميشه لخت ميخوابيده من بدونم
يا هر چيز ديگه اي
بهتر شد خيلي كنترل شده تر يادش ميكرد
خيلي حالم بد ميشه
امشب دوباره وسط حرفاش گفت مگه زن من نبود...
رواني شدم😔
گفتم همه چي تمومه خسته ام كردي ديوونه ام كردي
غلط كردي وقتي هنوز اون و فراموش نكردي من و وارد زندگيت كردي
چه بی فکر.خب اگه انقدر عشقشو داشته چرا طلاقش داده؟
حالم خيلي بده خيلييي
مگه نامزد نیستین ازش جدا شو
جواب امضات ولی ما که نمیشنویم حرف خدارو
وا شرمنده ها مرض داره؟واسه چی باید بهت بگه اون لخت میخوابیده غیر از اینکه مریض باشه
حق با توعه
وقتی روحیه ای اینقدر حساس داری نباید با کسی ک قبلن ازدواج ناموفق داشته وارد رابطه میشدی
خوبه فقط دوماه عقدش بوده
فراموشش کن
عقد کردید؟
بگو بخاطر اون دوماه اونم تو عقد بیا ۵۰ سال زندگی اینده منو بذار پای حرف زدن از اون😬
باهاش دعوا کن بگو حق نداری اسمشو بیاری
حق داری
کوتاه نیا
یه مدت باهاش حرف نزن وبگو اگه هنوز تو فکرشی منو رو معطل خودت نکن
