ما خیلی وقت نیست عروسی کردیم بعد کنار خونه مامانش بودیم ولی دیروز از اونجا رفتیم یه جا دیگه
و جشن نگرفتع بودیم به خاطر کرونا الان اوضاع شهرمون بهتر بود یه جشن ۲۰ نفره گرفتیم
از صبح تا ظهر که پیشم بود گریه میکرد😑میگفت هم به خاطر مامان و بابای تو و هم خودم
چون به خونه ی بابامهم نزدیک میدونم
الانم خیلی دور نیستیم
سر ناهار گریه کرد منم نتونسم غذا بخورم
از یه طرف خنده ام میگیره
بهمم گفته شب بیا بریم خونه بابام😂😂😂