میگن نباید به زندگی دیگران توجه کنی یا ظاهرشون مثل باطنشون نیست ولی وقتی می بینم ناراحت میشم شاید یکم طولانی ولی لطفا بخونید . یه سال نیمه عقدم سه ماه اولش با شوهرن هیچ جا نرفتیم البتع بیرون رفتیم با ماشین خیابون متر کردیم بدون اینکه هزار تومن خرج کنه . بعد از اونم تا الان فک کنم تازه شده اندازه انگشتای دستم شام بریم بیرون بخوریم . تا حالا یه گردش دو نفره نرفتیم ولنتاین سال پیش من براش کادو شکلات گرفتم ولی اون اصلا امسال هیچ کاری نکرد با اینحال هیچی بهش نگفتم ولی حسرتش تو دلم موندع یه بار تو روزای خاص سورپرایزم کنه . دلم مخواد مثه نامزدای دیگه بریم بیرون خرید کنیم ولی تا الان به ندرت پیش اومده . دلم مخواد برم گردش دو نفره که هیچوقت نمیاد فقط حرفشو میزنه .
تو عقد این حسا زیاده
خب شاید دستش تنگه
فقط بلده بهم بگه صبر کن تا چند سال دیگه بهترین کارا برات می کنم من الان همشو مخوام برای اینده که نامعلومه حرف میزنه الان کار هر روز شده اینکه از سرکار میاد میره پای لپ تاپش اگه جاییشو مخواد بخارونم بعد بخوابیم
یعنی میدونه و بی خیاله یا کلان بهش نگفتی
زندگیمون شده شبیه اینایی که ۳۰ ساله از زندگیشون میگدره
خوب باهاش صحبت کن بهش خواسته هاتو بگو دوست من
پارسال که عید اولم بود چیزی نگرفتیم تا سه ماه بعدش که میخواستیم بریم فامیل های مادرشوهرم که یه شهر دیگه بود ببینیم که مامانش کارتو ازش گرفت رفتیم خرید . فک نکنی خسیسه خیلی اقتصادیه و برای همین حرصم میگیره همش منتظه اینه همه چیز که ردیف شد ماشین خونه نمی دونم مسایل مالی که اون موقه من به دردم نمی خوره باید خرج کرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
