جذابترین رمانی که حوندی درباره چیبود؟

من چند سال پیش کی گفته من شیطونمو خوندم اصلا نمیتونستم ازش کنده شم همش میخوندم

و روستای پر ماجرا...مال قدیمن

برای من بخوان برای من بمان 

نیوشا وناتاشا

برباد رفته و جلد دومش اسکارلت 

از ایرانیاهم ادم‌و هواکه دو جلد بود که جلد اولش ادم و هوا بود ولی اسم جلد دومش یادم‌نیست 

کی گفته من شیطونم در مورد یک دختر دانشجو بود به اسم ساحل که عاشق پسر عموش ارمان میشه ولی دوست داشتنش یک طرفس بعد دیگ تعریف میکنه ک روزاشونو با ماجرا هاشون میگذروندن و این حرفا

ارمان واسه یک کاری اومده بود ایران واسه ۵_۶ ماه فکر کنم بعد اون ۵_۶ ماه میره خارج و .... بیشتر بگم مزش میره😁

روستای پر ماجرام داستان یک دختری فکر کنم به اسم غزله ک با دوستاش اکیپی میرن روستاشون و اونجا باز یک اکیپ پسرونه هست بعد اول با هم لج بودن (البته فکر کنم ک لج بودن* بعد با هم دوست میشن و اینا

من پیش از تو

اولی ی دختر پسر مذهبی که پسر خواننده هس و عاشق ینفره تا این خانوم میاد تو زندگیش خیلی قشنگه pdf داخل گوگل هس 

دومی هم یکم تخیلی پلیسی این دوتا خواهر سرگرد هستن تو یه ماموریت میرن افغانستان 

برباد رفته زندگی یه دختریهبه اسم‌اسکارلت اوهارا که خیلی زیبا وخیلی مغروره و عاشق یه پسر که اون پسر عاشق یه دختر دیگه است که باهاش ازدواجم میکنه که این دختر از لج اون پسر با کسی دیگه ازدواج میکنه و شوهرش میمیره و دوباره دیگه هم ازدواج میکنه و تا اخر جلد اول همچنان درگیر عشق اولشه به اشتباه و زمانی پی به اشتباهش میبره کهخودش عشق واقعیش کنارش بوده و نفهمیده وقتیم میفهمه که دیره و اون عشق واقعیش ترکش میکنه جلد دومشم زندگی اسکارلت و جنگیدنش برای باز پس گرفتن عشق واقعیش که دراصل شوهرسومش میشه هست داستان فوقالعاده پرکششی داره از بهترین رمانهای عاشقانه جهانه که فیلمی به همین‌اسم یعنی بر باد رفته هم ازش ساختن 

ادم و هوا هم زندگی یه دختر یه که درقید و بند هیچ چیز نیست و با پسری دوسته و قصد ازدواج داره باشه و زیادی بی قید و بنده دختر برای مسافرت به قول خودش خوشی قبل تاهل میره کیش که تو راه هواپیماش سقوت میکنه و تو این حادثه اون و یک پسر فوقالعاده مدهبی تقریبا سالم‌میمونن و دونفر دیگه هم‌مجروح که هین حادثه برای درامون موندن از حمله گرگها پسره مجبور میشه یه ساعث صیعه کنه دختر را و دختر قصد ادیت کردن پسر را داره چون متنفره ازاین جورپسرا این دوتا دو قطب مخالف هم هستن بعد از نجاتشون این دوتا هر کدوم جداازهم و بی خبر از حال و روزهم‌عاشق هم میشن حالا یه پسر مدهبی مقید ویه دختر امروزی ازاد داستانش خیلی خبلی قشنگه دختراز عشق زیادش به پسر تعقیر میکنه واخرداستان به هم‌میرسن ولی اخر داستان‌همه شوکه میشن با پایانش جلد دومشم از عشق فوقالعاده دختر که تعقیر کرده و فداکاری زیادش میگه نمیگم تا خودتون برید بخونید چون خیلی قشنگه

من خوندم خیلی قشنگ بود رمانش 

اپیزود اخر توی این سایت درحال تایپه من دارم میخونم قشنگه 

https://forum.romaniran.ir