بیشتر از یکماه بود دیگه روزا به پسرم شیر نمیدادم ولی از هفته پیش که مامانم رفته مکه خیلی بهونه گیر شده حتی مریض شد و دوباره روزا میاد گوله گوله اشک میریزه و شیر میخواد منم دلم براش میسوزه و بهش شیر میدم و خیلی هم ناراحتم حتی دیشب چندین بار بیدار شد و شیر خشک هم خورد و بعد شیشه شیر خودمم میخورد تا دوباره بخوابه
شب هایم پر شده از خوابهایی که ...
در بیداری انتظارشان را میکشم ...