شوهرم با خانوادش قهره بعد چندروزه که هی پشت هم خانواده مادرشوهر خواهررش هی زنگ میزنن به شوهرم که بیان خونمون ماهم میپیچوندیم امدوز با یه شماره ناشناس گوشی شوهرم زنگ خورد خواب بود گفت تو جواب بده جواب دادم اونا بودن گفتن انشالله ماامشب مبخایم با حاج آقا بیایم خونتون منم گفتم تشریف بیارید منتظرم گفت ساعتای هفت میایم گفتم پس شام میزارم بیاین اونم گفت نه مزاحم نمیشیم گفتم نه ایت حرفا چیه و اینا قبول کرد که شام بیاین فکر نمیکردم قبول کنه فقط تعارف کردم حالا چیکار کنم هیچی توخونه ندارم پولم ندارم.شوهرم فقط داره غر میزنه