من یدفعه خواهرشوهرم دخترش و آورد خونم خواست بره سرکار انصافا هم همیشه خونه مامانش بود اونروز فقط آورد پیش من بچمم شش ماهش بود
دیدم دم رفتن میگه زندایی من از این به بعد میام اینجا.
گرچه مامانش نمیذا ه ولی گفتم من فردا خونه مامانمم عزیزم.
خلاصه هرشب بیاد خونمون به مامانش گیر میده من شب میخوام اینجا وایستم😑با اینکه خونش دو کوچه بالاتر از خونه ماست خداروشکر خواهر شوهرم شعور داره نمیزاره بیاد یا شبا بمونه🤣