2737
2739
عنوان

خواهر شوهرم هی خونمونه وقت و بی وقت

| مشاهده متن کامل بحث + 20308 بازدید | 496 پست
نه بابا ۷ ماهه عروسی کردم ۷ ماهه چسبیده به من تو همه چی دخالت میکنه به همه جا سرک میکشه ی بار دعوا ک ...

با یه اخم کوچولو بگو برو پایین عزیزم می‌خوایم استراحت کنیم 

از کوتهی ماست که دیوار بلند است 🙃
مقصر فققققققط مادره فقط بزرگترا مقصرن زندگیتو تلخ نکن بچه خواهرشوهر منم خیلی اویزونمونه دیگ خستم ...

وای نمیدونی از این بچه‌های وبال قوم و خویش شوهر چه جگرم خونه

منم اسیر یه الف بچه‌ام

هرکی تو تاپیکا با نظر من مخالفه یادش باشه مخاطبم فقط و فقط استارتره. حرفی داری به استارتر بزن همونجوری که من حرفم رو به استارتر گفتم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

استارتر ت از اون بچه تری بجای دعوا با شوهرت درو باز نکن یبار اومد بگو میخوام بخوابم یبار بگو میرم حموم یبار بگو حوصله ندارم دیگه بچه زده میشه نمیاد

hasti😛😎🐍ببخشید درخواست دوستی جدید قبول نمیکنم 💔ممنون میشم درخواست ندید تا شرمنده نشم😘❤باردار نیستم تیکر رسیدن به هدفم هست دوستان ❤💃                                                        احساس میکنم یک فضانورد تو اقیانوسم!!!🙂🙃
2731
2740
خدا نصیب گرگ بیابونم نکنه نه نکن رو میفهمه نه دست نزن رو میفهمه هر دقیقه ام که خونمونه مادرشوهرم ...

خب نکن

به شوهرت بگو من با حضور مداومشم تو زندگیم و تو دست و پام مشکل دارم. دیگه مسئولیتش رو قبول نمیکنم. دستشویی کرد خودت میری رسیدگی میکنی به من ربطی نداره

شوهرت چه زرنگه. بازی کردن باهاش رو دوست داره ولی نگهداریش با تو باشه؟

مادرشوهرت خیالش از جا و آرامش بچه راحته که میسپاره و نمیاد دنبالش. بدونه رسیدگی نمیکنی جمع میکنه بچه‌ش رو

هرکی تو تاپیکا با نظر من مخالفه یادش باشه مخاطبم فقط و فقط استارتره. حرفی داری به استارتر بزن همونجوری که من حرفم رو به استارتر گفتم

عزیزم چرا از بچه کینه گرفتی آخه بچه چه میفهمه الان اون عاشق توئه خونت براش تازگی داره همش میاد پیشت

من شرایطم کاملا مثل تو بود ازدواج کرده بودم خواهرشوهر ۴ سالم همممش پیش منو شوهرم بود،اون از داداشش حساب میبرد وقتی بود زیاد نمیومد ولی وقتی من تنها بودم همش پیش من بود انقد در میزد بگم یک ساعت منتظر میموند تا درو باز کنم

بچه همیشه هم پشت من بود حواسش بهم بود ولی مث تو از دستش کفری شده بودم اصلا تایم تنهایی نداشتم

الان از خانواده شوهرم جدا زندگی میکنم رفتم یه شهر دیگه باورت میشه دلم واسه اون روزا و اون بچه تنگ میشه

چندبار شب خوابیدنی اومد پیشمون شوهرم گفت ما داریم میخوابیم اونم گف منم میخوابم شوهرم گذاشتش بینمون لامپارو خاموش کرد ماهم خودمونو زدیم به خواب بعد از چنددیقه دید واقعا خوابیم ترسید گف میخوام برم پیش مامانم شوهرمم میگف هیس داریم میخوابیم توهم باید بخوابی انقد نگه داشت بچه رو تا گریش گرفت فرستادیمش رفت، دیگه شب نیومد پیشمون

بعضی تجربه ها انقد بزرگن که DNA ت رو تغییر میدن
اخه شوهرمم خیلی بهش بها میده  


خیلی دوسش داره بشینه نگهش داره و ع.ن و گ.و.هش رو بشوره

اون تحفه هم فقط وقتی بیاد که داداش جانش هست


هرکی تو تاپیکا با نظر من مخالفه یادش باشه مخاطبم فقط و فقط استارتره. حرفی داری به استارتر بزن همونجوری که من حرفم رو به استارتر گفتم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687