اینجا رسمه دختر ده روز میره خونه ی مادرش،روز پنجم پسرم ک گریه کرد مامانم سرم داد زد گفت کاش میرفتی خونه ی خودت،شوهرمم هروقت مادرش دخالت میکنه با من لج میشه و هرچی از دهنش درمیاد میگه،حتی پسرمو تحویل نمیگیره و میگه بچه ای ک مادرش تویی به چه درد میخوره🙄کلا حس تنهایی میکنم،بخدا جز محبت و احترام کاری نمیکنم ولی خب دستم نمک نداره
همیشه احترام‌لازم‌نیست یه وقتایی باید یجوری بتکونی طرفو که سال بعد به خودش بیاد
به غیر از مامانت محبت و احترام با بقیه به جاش شیرینه
بیجا باشه دل و میزنی
منم یه پسر دوماهه دارم
من ارزومه خدا فقط یه بچه سالم بهم بده ک حداقل بدونم تویی این دنیا حداقل یه نفر دوسم داره🙈
😢😢😢😢
منم تنهام تنهایی بدترین حس البته انیان ذاتا تنهاست تو سخت ترین شرایط تنهاییم تو به دنیا اومدمچن و تو مرگ
من دوست دارم آجی
عزیزم ..اول خودتو دوست داشته باش میبینی که بقیه هم دیدشون عوض میشه ..گاهی کمی خودخواهی هم لازمه
خواهر بزار بچه ی کم بزرگتر بشه
روابطت با همسرت رو باید اصلاح کنی
من بدبختی کشیدم از این دخالت مادر شوهر و بی عقلی شوهر.
یعنی روابطتون رو اصلاح نکنی
منتظر خیانت هم باش
نباس بچه دار میشدی تو این شرایطت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
