من با خانواده همسرم مشکلاتی داشتم دو سه بار هم سر مسائلی که تقصیر من نبوده فقط چون باب میل شون نبوده، باهام دعوا کردن. ولی من هربار به خاطر همسرم بدون اینکه ازم دلجویی کنن، رفتم سر زدم دوباره و به روی خودم نیاوردم.
بعد ما چند وقته منتظر بودیم شرایط مالی مون جور بشه بریم مشهد.
حالا دیشب یه مقدار پول به حساب شوهرم اومد،
امشب گفت دوست دارم خانواده مو( پدر شوهر مادرشوهر م و دوتا خواهر شوهر مجردم) با خرج خودم ببرم مشهد. البته اونا از لحاظ مالی هییییچ مشکلی ندارن شکر خدا. ولی خسیس ن و دلشون نمیاد خرج کنن مثلا سفر برن.
بعد گفت خودمونم میخواستیم بریم مشهد، پس همه با هم بریم.
من گفتم اگه دوست داری اشکال نداره ببرشون ولی من نمیام. تو خودتم باهاشون برو بهشون خدمت کن بالاخره پدر و مادرتن. بعداً دوباره پول دستت اومد من و بچه مونم ببر. ولی ما تازه سه ماهه رابطه مون بهتر شده و ۵ ماه پیش دعوا شد.
چون خودم به این نتیجه رسیدم هر موقع ارتباط مون از یه حدی بیشتر شده، اونا حرمتمو نگه نداشتن.
ولی شوهرم دلخور شد گفت من تو زندگی با تو راه میام با خانواده تو سفر اومدم.(البته خرجش با ما نبوده) . ولی تو به خاطر من تحمل نمیکنی.