تصور کنید قراره از بین لیست زیر رمان برای خوندن انتخاب کنید
کدوم اسم جذبتون میکنه؟
تعداد رای : 17
نظرسنجی
تنهای بیقرار
3
17%
آن مرد با عشق نیامد
3
17%
حیران تو بودن را زندگی کردم
7
41%
التیام عشق
4
23%
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
احساس خیال التیام عشق حیران تو بودن را زندگی کردم بودن با تو را تمنا کردم ساز زندگی را برایم کوک کن دستم را رها نکن آن مرد با عشق نیامد تنهای بی قرار اگر عشق نباشد انتهای عشق عشق همچنان میتازد وهم عشق موج بی ساحل
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹
میدونی اسم رمان باید گیرا باشه که جذب کنه ادمو مثل گناهمیکنم تورا شما میتونی بگی تمنای ...
تمنای با تو بودن اسم رمان در حال تایپمه🥰
آره دقیقا چون اسم رمان یه جورایی ویترینشه
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹
زنی که شوهرش بهش خیانت میکنه و در آخر با کمک روانشناس زندگیش رو بازسازی میکنه
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹
نمیخوام بزنم تو ذوقت ولی راستش هیچ کدوم برای من جذاب نبود،،
خب تو چ سبک اسمی جذب میشی عزیزم
میخوام نظرات رو بدونم
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹
رمان غوغای زمانه چاپ شد خدا روشکر... قسمتی از رمان👇... عطر تنش در بینیام پیچید و اشکهایم روانه شد. واقعیت تلخی که مثل پتک روی سرم کوبیده می شد؛ من عطر تن مردی را نفس میکشیدم در حالی که عاشق دیگری بودم. خودم را به زور از آغوشش بیرون کشیده و در حالی که به پارکتهای چوبی زیر پایم زل زده بودم سعی در صاف کردن صدایم داشتم: _سرم درد می کنه. خواهش می کنم اجازه بده تنها باشم. رمان درحال تایپ هم تو کانال @neisarifateme خوشحال میشم با نقدهای ارزشمندتون همراهیم کنید🌹