خانواده ت حق ندارن بیان اینجا اگه بیان با لگد بیرونشون میکنم
خانواده خودش خیییییلی ازمون سو استفاده مالی میکردن منم یه مدته نمیرم چون نمیتونستم سو استفاده کردنشان ونو ببینمو و ساکت باشم
ب شوهرم اعتراض هم میکردم میگفت بتو چه
منم تصمیم گرفتم دیگه مثل قبل زود زود نرم
درحالی که خانواده من هیچ انتظار مالی ازمون ندارن بیان هم هیچ وقت دست خالی نمیان
حالا بنظرتون شوهرم حق داشت چنین حرفی رو بزنه؟؟
الان من چکارکنم
میخوام ب خانواده م بگم یه مدت نیان
اینم بگم دیر به دیرم میان
توام میگفتی خانواده توام بیان منم با لگد پرتشون میکنم بیرون
دیگه پامو توخونه اون دامادنمیذاشتم.
میگم نه حق با توعه کلا همه زیاد میان از الان هر وقت دعوت کنن میریم هر قدرم دعوت کنیم میان هر کدومم هفته ای یه بار تنهایی به خانواده خودمون سر میزنیم تا زمانیم که من تامینم هر چقدر میخوای بهشون بده ( حالا هر چقدرم که نه)
البته اینا ر باید آروم شدین بگی
شاید شما زیاد غرزدی
واقعا بعضی از شما هارو نمیفهممم ب خانوادت بگی نیان خونم واقعا ک بخاطر شوهرت ب پدر مادری ک ی عمر زحمت تورو کشیدن ب مادری ک همیشه برات مادری کرده بگه نیان اونم ب خاطر کیییییییی شوهر
همه چیز آدما شوهر نیست محبت هم میتونه واسع شوهر باشع هم خانواده نمیفهمم تا چ حد می تونید استقلال فکری خودتون دست شوهر بدید درسته ک همسرت ولی توهم
عقل شعور داری یعنی چی به تو مگ ب ت چ مگ احترام
شخصیت نباید برات بزاره توروخدا بیدار بشیید
