سلام دخترخاله ی من با یه پسری 2 3 ماه با رابطه داشت که برای اشنایی بود مثلا
2 بارم خاستگاری اومده بودن یه بارم دختر خاله منو ملدرشو خواهرش رفتن خونه پسره
یه روز پسره بدون هیچ مقدمه ایی یه دفه گفت ما به درد هم نمیخوریم اختلاف فرهنگی داریم و ازین جور بهانه ها گذاشت رفت بعدا فهمیدیم که خانواده پسره به شدت با این ازدواج مخالفن خلاصه دو هفته گذشت دوباره پسره برگشت دخترخاله مم بخشیدش ده دوازده روز دوباره باهم حرف زدنو حرفای عاشقانه و ازین چیزا باز پسره ول کرد رفت و فقط گفت اشتباه کردم برگشتم الان از دفه ی دومی که رفته 3 ماه میگذره دیگه نه زنگی نه پیامی هیچی فقط دختر خالم هر دو سه روز یه بار بهش پیام میده التماس میکنه که برگرد من همونی میشمم که تو میخوای ولی پسره همه رو بی جواب گذاشته جمعه ی هفتهی قبل دخترخاله م از یکی شنید که پسره داره ازدواج میکنه داشت خودشو میکشت وقتی فهمید نزدیک بود سکته کنه
به پسره کلی پیام داد استوری گذاشت و اه ناله کرد
فقط پسره یه استوری کلوز فرند گذاشت سخن امام علی از نهج البلاغه که هرچیزی که دیدی حق و اون چیزی که ندیدی باطله یه همچین مفهومی داشت
دخترخالمم بهش گفت ایشالا که همینطوریه من فقط تورو باور دارم که پسره این پیامم بی جواب گذاشت