2737
2734

امشب دلم گرفته

میخوام داستان زندگیمو بگم

میخوام خودمو خالی کنم از این حجم از فکر وخیال وناراحتی

😔

دیگه خسته شدم

شاید بعد از امشب خودمو بکشم 

فقط دلم برای بچم میسوزه


من ۲۳سالمه

اسم واقعیمو نمیگم ولی شما فکر کنید سارا

من سارام توی یه خانواده سنتی مرد سالاربه دنیا اومدم با سه تا برادر از خودم بزرگتر با اختلاف سنی ۱۲ ۱۰ و۷سال

خب معمولا تا وقتی بچه ای همه چی به وفق مراد میگذره

همه باهات خوبن قربون صدقت میشن وهمه جوری راحتی

تا وقتی بزرگتر میشی وکاری باهات کردن که تو هنوز توی عالم بچگیتی به زور روسری سرت کنن

لباسای بلند

مادری که تغییرات هورمونی وجسمانی یه دخترو بخاطر شرم وحیای الکیییییی ازت پنهون کنن وتو کم کم تغییراتتو خودت ببینی مثل بزرگ شدن سینه هات ووحشت کردنت واز ترس این مه کسی نبینتشون دورشون پارچه بپیچی چون کاری کرده بودن که من فکر میکردم هرکاری که من بکنم خطاس

دختر باید کر کور لال بدون هیچ موضوعی باشه وخواهری ام‌نداشتم که ببینم سوتین های مادرمو میدیدم سریع قایمشون میکرد انگار که من هیچ وقت قرار نیست بزنمشون میگفت چشم وگوشش باز میشه

نمیدونستم موهای زائد توی قسمتای خصوصی چیه ومامانم بهم کفته بود هیچ وقت به قسمتای خصوصیت حتی نگام نکن ومن همیشه فکر میکردم من یه گناه بزرگ‌دارم باخودم حمل میکنم واونم قسمتای خصوصیمه بخاطر همین هیچ وقت نفهمیدم کی وچجوری موهای زائدم رشد کردن وانقدر بلند شده بودن که گره خورده بودن بهم ومن همش احساس درد میکردم که کشیده میشدن(ببخشید که اینارو میگم فقط میخوام که بگم😔)

در اخر نکاه کردم ودیدم ولی میدونستم که اگه چیزی بگم مامانم خیلی دعوام میکنه میدونم که کتک میخوردم براش وحتی ممکنه از اون تهمتایی که میزد بهم بزنه که من حتی اون‌موقع معنیشونم نمیدونستم 


از قبل تایپ نکردم بمونید تا بنویسم وخوشحال میشم که پست بذارید که بدونم هستید

هستیم ادامه بده

اینجاجاییه که آدمهای مختلفی ازهرقشروفرهنگ باعقایدمختلف هستن...درکنار کاربرهای خوب وباشعور متأسفانه ی عده هم هستن خیلی بددهن وبی ادبن جواب اینجور آدمارو نمیدم نه بخاطراینکه جوابی ندارم چون اینجور آدمهارو درحدی نمیبینم که وقتمو بذارم براشون و باهاشون بحث کنم،و کلا دلم نمیخواد  خواسته یاناخواسته چیزی بگم که دلشون بشکنه...  ترجیح میدم سکوت کنم و رد شم.            آرامشم ازهمه چی برام مهم تره..


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانما لایک🖐🖐

وزن شروع :۷۵  وزن هدف:۶۰  شروع رژیم :۲۷ آبان ۱۴۰۲   وزن فعلی در تاریخ ۱۴ بهمن :۶۸/۵✌️.      رسیدن به وزن هدف ۲ام :۶۵ کیلو در تاریخ ۱۲ اسفند 🥰         وزن هدف ۳ام انشالله رسیدن به ۶۰کیلو 🫠
2731

خودم رفتم حموم وبا یه تیغ تمام بدنمو بریدم ولی می ارزیدکه دیگه درد نداشتم

همچنان پارچه میپیچیدم دور سینه هام بخاطر همین کارم الان سینه هام خیلی بد مدل هستن

تا یه روز مامانم اون توی اتاق ودید من سینه هام رشد کردن ومحکم میکوبید توی سر وکله‌خودش وموهای منو میکشید ومیگفت انقد پرو بودی وچشم وگوشت باز بوده که انقدر زود سینه در اوردی من۱۳سالم بود ومن عین خنگا بودم

ولی از همکلاسیام میشنیدم که پریود میشن ومن نمیدونستم چیه

وپرسیدم پریود چیه وبرام توضیح دادن

2740
خودم رفتم حموم وبا یه تیغ تمام بدنمو بریدم ولی می ارزیدکه دیگه درد نداشتم همچنان پارچه میپیچیدم دور ...

خواهشا تا ب بلوغ فکری و مرحله ازدواج نرسیدیم.. متاهل نشیم ک مامانای خوبی ازمون در نمیاد

بچه آخر که باشی:وقتی حرف میزنی انگار تو دبه گوزیدی..  با فکر کردن به هر الاغی ذهن خود را باغ وحش نکنید 🚫.. 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687