چند وقت هست اذیتم. می دونم بخاطر این هست که عشقی توو زندگیم نیست، ناخواسته فکرم و قلبم کشیده میشه سمت یه عشق اشتباهی که زجرم داد و می دونم نزدیک شدن بهش به قیمت نابودی روح و روانم تموم میشه.
قصه اش رو نوشتم، دوست داشتید بخوانید.
https://www.ninisite.com/discussion/topic/5743462/ماجرای-عاشق-شدنمگزارش-نزنید-خواهشا?postId=173609322
می دونم آدم بی ارزشی هست حداقل برای دنیای من، چون بهم دروغ می گفت...
می دونم آدم بی لیاقتی هست چون حتی به دوستی صادقانه دوستانش خیانت می کنه...
می دونم ارزشم خیلی بیشتر از اونی هست که بازیگر رهگذر زندگی این آدم خودخواه باشم...
اما تنهایی و دلتنگی بهم فشار میاره و احساس می کنم مهره مار داره و من رو می کشه سمت فکر و خیال خودش تا یادم بیاد چقدر حسرت خوردم، سوختم، غصه خوردم وقتی فهمیدم دنیای من زیر دروغ های بزرگ این آدم نابود و نیست شد...
قلبم از تنهایی و درد بهم فشرده میشه، اگر می توانید برام حمد بخوونید، آرام و محکمم می کنه، آرام و صبورم می کنه و منم در مقابل برای شما می خوونم... خیلی دلتنگم، خیلی غمگینم.