الان تو یه تاپیکی بحث پسردار شدن بود یهو یاد این افتادم
یکی از اشناهامون یه دختر ب دنیا اورد مادرشوهر و شوهرش همش غر میزدن ک چرا دختره و سریع حامله شو پسر بیار ..اونم شیر زده کرد و باز دختر شد ..خلاصه ۴تا یا ۵تا دختر اورد و این خانمه تا پای طلاق و هوو و هزارتا اتفاق دیگه رفت ..تا اینکه دوقلو باردار شد ..مامانم میگه اون زمان تو اصفهان میگفتن یه دستگاهی هست ک میتونه جنسیت بچه رو تشخیص بده و شوهره زنشو برد اصفهان ک بفهمه جنسیت چیه ک اگه دختر بود همونجا سقط کنه ..
بعدش فهمیدن ک دوقلو پسر بارداره ..مامانم میگه نمیدونی چه ولیمه ای داد چقد گوسفند قربونی کردن ک دوتا پسر تو راه داره ..میگفت زنشو تو پنبه نگه میداشت ک بچه هاش چیزی نشه ..بعد پسراش ک دنیا اومدن یه جشن خیلی بزرگی گرفته ..خلاصه بعد از ۴سال الی ۵سال فهمیدن ک اون دوتا پسر معلول جسمی ان و نمیتونن رو پای خودشون بایستن...میگه از اونجا بود ک تمام بدبختیای اون زن شروع شد و خودش تک و تنها از اونا مراقبت میکرد ..ن شوهره کمک میکرد ن مادرشوهره ..یکیشون ۱۲سالگی فوت کرد یکیش ۱۸ ..مثه یه تیکه گوشت رو تخت بودن ک مادرشون حمام و دسشویی میبردشون
تو روخدا چیزی رو ب زور از خدا نخاهید ..اگه قسمتتون باشه خدا بهترینشو بهتون میده ..اگه نمیده لابد ب صلاحتونه
من خودم ۱۰سال باردار نشدم و هیچ وقت گله نکردم با اینکه انقد اطرافیان ازارم دادن همیشه میگفتم اگه صلاحم باشه خدا خودش میده ..
این داستانو گفتم ک ب خودتون بیاید انقد پسر پسر نکنید .گاهی یه دختر ب صدتا پسر ارزش داره.از خدا بچه سالم و عاقبت بخیر بخواهید