عزیزم ادمی نیست اینجوری کنه مجبور شده.... نامزدشم میگه من کاری نکردم باردار بشی
اجازه بیرون رفتن ندارن میگم چجوری وقت کردی میگه بابام از طرف یکی از دوستاش که تازه فوت کرده بود برادرش به باباش زنگ زده
۱۰ دقیقه رفته تو حیاط صحبت کنه نامزدش دستشو کشیده گفته حالا که بابات نیست زمان خوبیه بردش تو اتاق دو یا سه ثانیه باهم تماس داشتن ولی میگه زود جنعش کرده دیگه الله و اعلم اینجوری برا من تعریف کرد