یکی رستگار رحمانی ....
یکی هم استادمون تعریف میکرد که یه کوهنوردی از کوه سقوط میکنه له و داغون میشه به جوری که ۳ سال مداوم عمل داشته
تمام بدش کوبیده میشه و نمیتونسته تکون بخوره
بعدشم دوسال تلاش میکنه تا بتونه راه بره و فوبیای وحشتناکی از ارتفاع داشته حتی ارتفاع کم
اما دوباره دماوند رو فتح میکنه و روی یه پرچم از دکتری که زندگیشو نجات داد تشکر میکنه روی کوه ....
به نظرم اگه ناامید میشد هیچوقت نمیتونست راه بره