دوستان مدتیه که مامانم بخاطر دنیا اومدن خواهر زادم رفته ش ابجيم یہ شهر دیگه ومنو خواهر و بابام خونه ایم بابام ۴۷ سالشہ بخاطر شغلش خارج از شہر زیاد میره و بار میبره حتی روستاهای اطراف سفارش میلره براشون چند روزه متوجه شدم با فردی که تو گوشی به اسم یه اقا ذخیره شدہ در ارتباطه و بهش زنگ میزنه و پیام میده ساعتای نه شبم به منو خواهرم میگه یکم خریدو سفارش دارم میرم بگیرم شاید دیر بیام اگه مامان زنگ زد نگین بیرونه بگین خوابه مامانتونو که میشناسین....خلاصه شبا تا نصفه شب با گوشیش ور میره وقتی زنگ میزنه میره داخل حیاط صحبت میکنه باهاش اصلا گوشیشو از خودش دور نمیکنه یه بار اتفاقی رفته بود دستشویی سریع رفتم نگاه کردم دیدم به دونفر پیام میده و اونا هم پیامای عاشقانه فرستاده بودن دنیا روی سرم خراب شد شمارہ ها رو برداشتم پنج شنبہ مامانم میاد میخوام قبل اچمدنش یکاری کنم چون قبلا هم همچین جریانی پیس اومده بود و مامانم بخشیده بود باباممو میدونم دوباره دیگه تین اتفاق نمیوفته کمکم کنین چیکار کنم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
به این خانوم فحش دادن ، بعدی رو چیکار کنن رفتنی میره حالا &n ...
من تازه یه ساله با پسری که خیلی شرایط خوبی داره عقد کردم دلم نمیخواد بخاطر همچین موصوعی ابروم بره جلوش درسته کار بابام به ما ربطی نداره ولی به هر حال شخصیت کماهادکه دخترشیم خورد میشہ جلو شوهرامون
ببین اگر زندگی مامانش خوبه به نظرم تا خودش نفهمیده بهتره اسی هم نگه. خب همون احتیاط باعث میشه شاید ب ...
نه اصلا موقعیت طلاق وجود نداره ما چهارتا دختریم من عقدم و خواهر کوچیکم نامزد داره و اون یکی سیزده سالشہ مامانم همه امیدش تو زندگی ماهاییم خداروشکر دامادای خوبیم داره که مثل پسر هواشو دارن ولی خب همچین موصوعی رو به داماد نمیشہ گفت اصلا
بنظرم امکان نداره مادرشون این موضوع رو حس نکرده باشه &nbs ...
فکر میکنم با خود اون زنا صحبت کنم بهتر نتیجه بده مامانم بارها بابامو قسم داده اما بازم تکرار شد...حیفه مامانم بخدا فرشتس از زیبایی و مهربونی کسی مثلش تو فامیل نیس نمیدونم چرا باید همچین کاری بکنه بابام
درسته بابام اگه دلش با زندگی باشہ اصلا به اینا توجه نمیکنه از این موارد زیاده...
دختر گلم ...همسر من ده ساله کارش خیانته ...اولین بار تا حد خودکشی پیش رفتم ..اولش فکر کردم مقصر اون زنه ست ...اما بعد مدتی ..زیاد طول نکشید فهمیدم همسر خودم بیماره ...ربطی به زنا نداره ..گرچه نصف کسایی که باهاشون ارتباط گرفته شوهر وبچه داشتن ...ودارن...دختر گلم شماچیزی نگو ...بی خیال شو سعی کن مامانتم نفهمه
اخه اگه همینجوری ادامه پیدا کنه زندگی چندین و چند ساله مامانم زیر سوال میره برام سخته که خودمو به نف ...
نه عزیزم زندگی مادرتون زیر سوال نمیره ...شما فعلا سکوت کن ...یه روز پشیمون میشی از اینکه مادرتو شما اگاه کردی خب...بزار خودش بفهمه....شما خودتو درگیر نکن ...الان پسر من درگیر شده متاسفانه واقعا روحیه ش داغونه ...خودتو وذهن تو از چیزی که این وسط هست ازاد کن ...دختر گلم اگه چیزی بشه همون مادرت میگه تو کردی کاش نگفته بودی...بزار بیاد شاید خودش فهمید شایدم پدرتون خودشو جمع کرد ...کمی صبر کن گلم