نمیدونم چرا شب که شد میاد تو ذهنم.من یه عمه داشتم پارسال سر یه موضوعی خیلی بهم تهمتای بدی زد(نمیشه تعریف کنم)طوری که تو کل فامیل بدنام شدم درسته آخرش روش سیاه شد ولی ضربه ی بدی بهم وارد شد نتیجه اش رو هم دید بیماری اعصاب گرفته افتاده گوشه خونه...کاش میتونستم فراموشش کنم تا ذهن خودم آروم باشه
از چه می ترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست....گرچه تنهایی ولی بی تکیه گاهی ننگ نیست...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.