سلام عزیزان.هفته پیش همسرم مریض شد سرماخوردگی شدید..ازش مراقبت کردم خداروشکر بهتر شد اما متاسفانه منو مادرشوهرمو برادرشوهرم ازش گرفتیم...من خیلی بیحال بودم دیگه توانایی نداشتم شوهرم هم میرفت سرکار برای همین مادرم اصرار کرد ک بیا خونه ما چندروز بمون ک ازت مراقبت کنم زودتر خوب شی منم نمیخواستم برم اما خیلی اصرار کرد مجبورا اومدم الان ۳روزه خونه مادرم هستم خداروشکر کمی بهترم اما کامل خوب نشدم مادرشوهرش تازه زنگ زد صداش درنمیومد میخواست حالمو بپرسه اما ب نظرم بیشتر از حال خودش گفت اعصابم خورده دلشوره گرفتم همش میگفت حالم بده دارم میمیرم جون ندارم معدم سرم درد میکنه اصلا نمیتونم آشپزی کنم.البته نگفت ک بیا.
از طرفی مادرم میگه حتما یک روز دیگه هم بمون تا کامل خوب شی هی اصرار میکنه میگم نه ناراحت میشه
شوهرمم تو کارش مشکل پیدا شده کمی بی حوصله هست.اما ب من گفت بمون خوب شو
ب نظرتون چیکار کنم