هم پریروز، هم دیروز، هم امروز
تا حرفمون میرسه به چیزی جز خنده سریع بحث میکنه!
مثلا امروز، مادرشوهرمینا مرغ و خروس دارن، من همیشه ته موندهی غذاها رو میذارم برای اونا، دیشب که غذا مونده بود گفتم بدم پرندهها بخورن گناه دارن، ریختم تو یه مشما که شوهرم میره بیرون بذاره بغل سطل آشغال، منتها مادرشوهرم فکر کرده مال مرغاست اون برده، به شوهرم میگم نون خوردهها رو رفتنی ببر بذار یه گوشه، میگه بالاخره به مرغا هم باید غذا بدیم تخم مرغ میدنا! گفتم پولشو میدی مفت که نمیدن. میگه باشه بریز توو مشما ببرم، گفتم با همون ظرفش ببر به درد نمیخوره، هیچی نگفت، ازش خیلی اروم پرسیدم حالا پرندهها چه ظلمی مگه بهت کردن که میگی بهشون غذا ندیم بدیم به مرغا؟
اینو که گفتم قاطی کرد، ولم کن دیگه توام و ....
دقیقا عین این دو روز گذشته که سر همچین چیزای کوچیکی داد و بیداد راه انداخته و انگار نه انگار، منم بهش گفتم چرا اینجوری میکنی گفته نه کاری نکردم!
شوهرم خیلی اروم بود ولی نمیدونم دو سه روزه چش شده، مشکل مالی هم یکم داریما
شما نظرتون چیه؟