تو تاپیکای قبلی اسمی از عشقو عاشقی نیوردم . من زندگیم سخت بود خیلی هم سخت بودولی میتونستم تحمل کنم همینطور ک داشتم میگذروندم من محبت ندیده بودم توجه ندیده بودم . نمیدونستم عشق چیه . نمیدونستم زندگی چیه . تا اینکه یه روز خیلی غیر منتظره پسرعموم بهم پیام داد . بعد یکم مقدمه چینی گفت ک من دوست دارمو فلان و از این حرفا خلاصه ما خام حرفای احساسی ک این بشر بهمون زد شدیم یه دل نه و صد دل عاشقش شدیم دل بستیم . یه شب که خوابیدم صبح بیدار شدم دیدم بهم پی داده که منو ببخش دنبال دلیلش نباش اینجوری بهتره . بعد بلاکم کرده بود . هیچ کس نمیدونه ک‌ما با هم بودیم . الانم کسی خبر نداره میدونم اونم چیزی نگفته خیلی راحت دلمو شکوندو رفت نا امید بودم ولی ناامید تر شدم .کمرم شکست . شدم الانم ک هیچ جوره درست نمیشم دیگه من یبار عاشق شدم . بدجور شکست خوردم بدجور😔
ای بابا ولش کن 😊🌹
هر کار میکنم فراموشش کنم همش حرفای ک‌بهم میزدو میاد جلو چشام حتی اسم بچع!!! ده بار تصویری زنگ میزد میگفت دلم برات تنگ میشه !!! چجوری چتاشو چجوری حرفاشو از ذهنم پاک کنم؟ اخه چیز بدی هم ازم نخواست ک بگم واسه مسئله ای دیگه اومد طرفم گیجم نمیدونم کجام
چن سالته عزیزم؟
ای بابا
خواهر من توی این دنیایی که ما زندگی میکنیم نود درصد خودکشی به خاطر خانوادس!
یعنی بیشترین ضربه رو از طرف خانواده میبینیم ما💔البته علی رغم خوبی هاشون
ببخشید اینو میگم ولی خیلی پسرعموت بی رحمه!:(💔
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
