قرص و دارو و دکتر بدتر ذهنم رو درگیر کرد، روی بعضی هاش نوشته بود باعث جنون میشه ، یه روز همه رو ریختم سطل زباله، نشستم گریه کردم، بغض کرده بودم شدید ، تنها بودم خونه، خیلی دلم گرفته بود از خدا کمک خواستم پناه بردم به پیامبرش گفتم یا شفامو میدی یا دیگه قبولت ندارم
ختم صلوات گرفتم متوسل شدم ب پیامبر
یه شب خواب عجیبی دیدم ، که نمیدونم گفتنش اینجا خوبه یا نه
تو اون خواب نور پیامبر طوری خورد به صورتم که چشمامو تو خواب بستم (یجورایی از اون نور اذیت شدم) بعد اینکه بیدارشدم اثری از مریضی افسردگی وجودنداشت