دخترا رفتیم یه جایی دعوت بودیم از اول تا اخر سه ساعت اونجا بودیم 😓😓

یعنی من به حدی حامی بچمم که فقط کسی جرات داره نزدیک بچم بشه یا حرفی بزنه دیگه حسابش با خودش نیست همچین جرش میدم که تا عمر داره یادش نره، البته از اون طرفم بچم فوق العاده مودبه دست به وسایل کسی نمیزنه کلاً دختر گلیه، شما چطور اجازه میدین یکی به بچتون بگه میزنمت بعد وایسید نگاهش کنید 🤯🤔

من یبار رفتم خونه خواهرشوهرم .کلا سالی یکبار میریم ما شهرستانیم اونا تهران 

بعد شوهرش یک روز تمام اعصابمونو خورد ‌کرد هی پسر خودشو دعوا میکرد بچه رو به گریه انداخت که چرا اسباب بازیهاتو خراب میکنی ببر همه شو قایم کن و ....منم کل وسایلمو جمع کردم رفتم خونه خاله ام که تو همون شهر هستش 

وقتی میرن مهمونی نمیشه بچه گذاشت تو کمد وبرن خودتم یه زمانی بچه بودی

مهمون بی خیال نیومده خونت، من تا جایی ک بشه وسیله های شکستنی رو جمع میکنم میذارم تو اتاق درشو میبندم برای یکی از مهمونام چون میدونم چطوره، وسیله اصلا برام مهم نیست ولی خب بابتشون پول دادیم تو این گرونیم خب... ولی بیشتر من میگم مادر پدرشون اذیت نشن بخوان بیفتن دنبال بچه چون بچه ها خونه ی بقیه ک میرن کنجکاو میشن ب وسایل دست میزنن، اما این وسط پدر و مادرم ی وظایفی دارن، ی ذره بچه رو کنترل کنن، بعضیا بچه رو چنان ول میکنن وقتی چیزیم میشه هین خیالشون نیست، خب هر کدوم وظایفی دارن ...شهربازی نیست ک بچه رو بذاری هر کاری کنه

پسر من ۴ سالشه فوق العاده شیطونه ولی از زمانی که شیطونی میکنه سعی میکنم جاهایی که خونه میزبان کوچیکه وهمه چیز دردسترس پسرم هست کمتر برم که خودم وبچم معذب نباشم بالاخره این روزا هم میگذره وبچه های ماهم بزرگ میشن وآقا .یه زمانی خواهرشوهرم سر شیطنت توپید به پسرم همچنان برخورد کردم باهاش دیگه هیچکس جرات بیاحترامی به پسرم نداره

من بودم جات دسته بچمو میگرفتم میرفتم بیرون

جالبه انگاری واس مردم عادی شده اصلا

واقعا چ اجباری بوده تو مهمونی رفتن این موقع

طرف بهردلیلی اشتباها دعوت کرده اینا نباید میرفتن

من این دسته از بچه هارو نمیگم چون خودمون داریم تو فامیل آدمو کلافه میکنن ولی نه دیگه بچه جرات نکنه راه بره الان اسی میگه رفته نزدیک آکواریم بهش حرف زدن و اخم کردن

بعضی خیلی حساسن دیگه آخه اون خیلی شیطونا فرق میکنن

دقیقا همینه ک میگین..

برادرم شیطون ب تمام معنا و خوب موقع مهمونی و وسایل جدید کنجکاو میشد...

حالا زنعموم و زنداییم و عمم فوق العاده بودن طوری ک یکی ب بچه هاش میگفت استخر توپ بذارن یا اب بازی یا تاب بازی یا مثلا یکیشون چندتا وسیله مثل رادیو و اتو و سشوار داشت ک خراب بودن با جعبه ابزار میدادن پیگفتن بشین بازش کن ببین داخلش چی خراب شده و....اوووه الان یادم رفته خیلیاش ولی هزارمدل داشتن واس سرگرم کردن بچه مهمون بخصوص کنجکاوها و شیطونها

ولی برعکس😀خالم و ی عمه دیگم و ی زنداییم مدام اخم و دعوا ک بشین دست نزن نشکنی تو چرا اروم نمیمونی و...ک بادلخوری اکثر مواقع مهمونی تموم میشد

الان داداشم مهندس معمار هست و ی اقای ب تمام معناشده😊

ببين مطمين باش استارتر هم خيلي غلو اميز كرده رفتارهاي ميزبان رو 

شما يه نگاه تو تاپيكاش بندازي كاملا متوجه ميشي خيلي زيادي حساسه

اكواريوم خطرناك 

خدايي نكرده بيافته رو بچه سه سال طوريش بشه چي؟  

بعد همين مادر مياد ميگه خونه جاي نگه داشتن اكواريوم

شكست يا افتاد  بچم  زخم شد 

به جای اون لحظه حرص خوردن بهتر نبود بچه رو میبردی که خراب کاری نکنه