مهمانی اقوام همسر

لطف مکرر میشه حق مسلم باید تغییر کنی اونا رستوران که نمیان ما هم اهل پیش غذا و دسر و سالاد هستیم ولی از هر کدوم یه نوع ولی خواهر شوهرم دعوت عروس که نکرد وقتی یبار شوهرم میخواست بره ایفونشون درست کنه منم رفتم بخدا نه سالادی نه دسری با قابلمه اورد برنج گذاشت تو سفره با لیوان یبار مصرف برای پنج نفر تازه بعد غذا میخواستیم بیایم شوهرم گفت یه چایی بده ما بریم اونم بزور اورد در صورتی که میوه جلو چشم خودم شوهرش کم کم پنج شیش نوع میوه تابستون بود خرید تو بگو دریغ از یه تعارف

کلا که گیر کردم تو یه خانواده که شعور اجتماعی ندارن من بدون برنامه دوس ندارم جایی برم باید امادگی داشته باشم یهو میرم خونه مادرشوهرم میبینم خاله و چندتا فامیلا دعوت کردن نکردن بگن فلانی تو هر هفته میای امروز مهمون تو خونه هست خدارو شکر که من حموم نرفتم از اونا ارایش کرده و لباس مهمونی پوشیدن بهتره ولی بازم ادم دوس داره بدونه.تازه یبار تازه عروس بودم تو هفته اول بدون خبر یجا گیر کردم نگم که از سر کارم شوهرم اومو بردم حرص خوردم تا مردم

وقتیم میگم شوهرم میگه باید عادت کنی ما کلا بی برنامه ایم خیلیم خوب😥نمیدونم دوست بودم خبر مرگم راجع به چی با این ادم به تفاهم رسیده بودم که جلو همه خانواده وایسادم گفتم فقط این😑

از غم رد کرده خواهر شوهرم  پریروز بهم گفته میخوام کادو عروسی بدم میام خونه ات بجای اینکه دعوتم کنه بعد من امروز داشتم مقدمات مهمونی برای فردا اماده میکردم زنگ زد کنسل کرد گفت شما بیاین حالا یا ظهر یا شب معلوم نکرد و قطع کرد منم هیچ کاری نکردم الان شب شوهرم ده اومده میگه خواهرم اینا با مامانم اینا ظهر اینجان به نظرت باید چکارشون کنم مث خودشون یه برنج بزارم با قابلمه بیارم بزارم جلوشن بدون سالاد و با شیشه آب چهار تا لیوان یبار مصرف من عادت دارم حداقل دسری پیش غذایی چیزی یا حداقل خونم کمی دستماب کشی کنم ده شب موقع خبر دادن اونم برای بار اول میخوای بیای رید تو روز تعطیلم انقد حرص خوردم از صبح صدبار برنامه عوض کرد اخرم دعوتی عروس اونه😂گفت من غذا پختنم کار نداره بیست دقیقه ولی حال جمع و جور کردن خونه ندارم خیلی شیک و مجلسی