سلام خانما،خوب هستین؟
میخوام یه قسمت از زندگیمو واستون تعریف کنم و از خانمای پرتجربه راهنمایی بگیرم...🙏
من ۲۱ سالمه،۴ سال پیش شدم یه عروس کوچلو الانم قراره اگه خدا بخواد بشم یه مامان کوچلو...☺
خیلی سر جنسیت نی نی حساس شدم...🥴
ولییییی...
مامان من ۴۱ سالشه
پارسال ناخواسته فهمیدیم که یه نی نی کوچلو تو راه داریم (یعنی مامانم حامله بود)😍😍
چقد خوشحال بودیم یه عالمه جشنو سورپرایز اینا...
ما سه تا خواهریم دو تا آبجی کوچیکتر از خودم دارم...
بعد یه مدت کوچلو از خبر نی نی فهمیدیم نی نی مون پسره🥰🥰
خوشحالیمون چند برابر شد مخصوصا ما سه تا☺☺
ولی مامانم از همون اولش نگران بود و میگفت سن من بالای ۳۵ هست خدایی نکرده بچه مشکلی داشته باشه چی...
البته گفتم که نی نی ناخواسته بود(مامان من سال ۹۴ با سابقه آمبولی ریه یه سکته خفیف قلبی داشت خیلی روزای سختی بود برامون واسه خاطر همین ۵ سال بود که قرص وایفارین مصرف میکرد بعدا یه عوارضایی پیش اومد دکترشون به جای وایفارین گفتن که آسپرین مصرف کنه به جاش،به دلیل مصرف وایفارین کلا تخمداناش از کار افتاده بودن و دکتر بهشون گفته بود که دیگه نمیتونین بچه دار شین ولی کار خداس که بعد قطع مصرف وایفارین طول یه سال خودبه خود تخمدانهای مامانم خوب میشن و مامانم حامله میمونه).
به دلیل نگرانی هامون کلا از همون اول راه کارمونو سفت گرفتیم که خدایی نکرده بچه مون مشکل نداشته باشه...
بهترین دکترا بهترین سونوگراف ها،آمینوسنتز در تهران،مشاوره با دکترای خارج از کشور و ...
بعد ماه پنجم شرایط مامانم جوری شد که دکترشون بهشون استراحت مطلق دادن...
هفته ۲۶ که بودیم یه روز مامانم به خونریزی شدید افتاد...😔😔
با اطلاع و هماهنگی دکترشون بردیم بیمارستان میلاد(ارومیه،ما اهل ارومیه هستیم)
دکترشون بعد معاینه خودش و نی نی گفت که نی نیمون میخواد زود به دنیا بیاد ولی اینجا با اینکه بهترین بیمارستانه و در عین حال که خصوصیه متاسفانه دستگاه پیشرفته نداریم باید انتقالش بدیم بیمارستان مطهری...
با آمبولانس مامانمو انتقال دادن یه بیمارستان دیگه...
بعد سه روز بستری بودن که دیگه نی نی طاقت نیاورد و شب ساعت ۲ به دنیا اومد و بردنش nicu...😥
ماشاالله خیلیم قوی بود با این حال که گفته بودن همون لحظه به دنیا اومدن میمره ولی با اون بدن کوچلوش ۱۰ روز پیشمون موندو دیگه نتونست و رفت...
با اون دستای کوچیکش که میرفتیم دیدنش انقد سفت انگشتمونو میگرفت انگار نمیخواس تنها بهمونه😭😭😭
تعریف اینا واسم خیلی سخته با اینکه ماه ها از روش رد شده ولی هنوزم داغونم میکنه و با گریه مینویسم...
هممون داغون شدیم مامانم بعد رفتنش افسردگی گرفت چند هفته شب و روزمون فقط گریه بود...
وقتی شیر از سینه هاش میومد ساعت ها گریه میکرد...
واسش یه اتاق حاضر کرده بودیم شب و روزش گریه تو اون اتاق بود لباساشو بغل میکردیمو و همونجا میخوابیدیم تا چند مدت...
بعد فوتش چون مامانم بخیه هاش مشکل پیدا کرده بودن ما سه تا با بابام رفیتم بچمونو تحویل گرفتیمو بردیمش باغ رضوان...😭😭😭
خیلی روزای سختی بود نمیشه با نوشتن توصیفش کرد نمیدونم چجوری و چرا اونهمه وابستش شده بودیم...
بعد یه مدت خدارو شکر به کمک دکترا و روانشناسا حال مامانم بهتر شد...
منی که آبجیش بودم وضعم اون بود حتی نمیتونم فکر مامان بابامو بکنم...
شایدم چون داداش نداشتیم به خاطر اون بود نمیدونم...
البته لازم به ذکر میدونم که خانواده من سطح سواد و وضع مالی و فرهنگشون پایین نیست که پسر پرست باشن ولی خب وقتی خدا به آدم چیزی که نداره رو میده چرا باید دوسش نداشت؟
بابای من عاشق بچه های دختره همیشه میگه چقد خدا دوسم داره که واسم سه تا فرشته به این خوشگلی داده قربونش برم الهی😍😍
ولی خب دیدم که با چه وضعی جلو چشمم بچشو به خاک داد...
بعد یه مدت به اصرار ما و خواست خودشون که دوباره نی نی میخواییم رفتن تهران واسه ivf...
ولی دکترشون گفتن هم مشکله و هم زوده باید حداقل یه سال بگذره...
مامانمو که جلو چشمم میدیم چقدر با حسرت تو گوشی و تی وی اینا و یا بغل کسی بچه که میبینه و چجوری نگاه میکنه دلم آب میشد واسه خاطر همین با اینکه به این زودیا بچه نمیخواستم و در حال ادامه تحصیل بودم و چون زود ازدواج کرده بودم اصلا دلم نمیخولست زود مامان بشم ولی تصمیم گرفتم که یه نی نی من بیارم حداقل یه مدت سرش با اون گرم بشه...
و اما چرا اینهمه طولش دادم؟چون دوس دارم خودتونو بذارین جای من و درکم کنین که آیا میتونم چنین خواسته ای داشته باشم یا آرزوی من بی منطقه!
قبل داداشم هممون نی نی دختر دوس داشتیم ولی بعد اون میخواستم که نی نیم پسر باشه...
یعنی هدف من از بچه دار شدن یه پسرآوردن بودن البته این موضوع اولویت دوم بعد سالم بودنشه...
الان چهار ماهمه که جنسیت نی نیم دختر حدس زده شده...
ناراحت نیستم ها ولی خب دوس داشتم پسر باشه تا یکم بتونیم دلمونو بهش خوش کنیم...
از قبلنا متنفر بودم از خانمایی که میگفتن پسر میخوایم و فلان بهمان ولی الان به قول معروف چیزی که ازش بدم میمومد جلو راهم سبز شد...
الان چون دلم نی نی پسر میخواد جورایی عذاب وجدان گرفتم که چرا باید اینجوری باشه؟
به نظرتون میتونم تا حدی حق داشته باشم؟
یا دارم ناشکری میکنم؟
کلا کلافم یه جوارایی از نی نیم خجالت میکشم که دوس دارم پسر باشه!
• نظرتون چیه خانما؟؟؟