هیچ سنخیت و وجه اشتراکی باهاشون ندارم
ی هفته ست از خودم دورم
ی هفته ست فیلم بازی میکنم
دلم برای خود واقعیم تنگ شده
کیا مثل منن؟
کیا هیچ وجه اشتراکی با خ همسر ندارن؟
اصلا نمیفهممشون
فردا میرم شهر خودمون ازین زندان آزاد میشم
میشه بیاید تاپیک آخرم نظر بدید
خب چرا رفتی یه هفته موندی اونجا؟؟ نه وار؟
چرا اونجایی پس؟
چجوری تحمل میکنی ؟
چرا؟
چرا انقدر میمونی خوب،زودتر برگرد
منم ندارم یه چیزایی.
مثلا زیادی وسواسی ان
زیادی به کار هم ایراد میگیرن و ایشون تو ریز جزئیات کارا خانواده ان
مثلا شوهرم سالادشو میخوره همه نفری میگن بخور بخور خب بخور چرا نمیخوای و...
ولی در کل خوبن
خانواده همسرمنم تو کانادا هستن زمان عقدم وقتی میرفتم خونشون انگار وارد به زندان شدی که باید باب میل اونا رفتار کنی اصلا یجورین ...با اینکه خالمه😑 کلا یادم میرفت اخلاقیات خودمو😥
وااای من وقتی میرم دیوونه میشم هر چی میگن باید ی لبخند مسخره تحویلشون بدم حتی اگه از حرص جررررر بخورم 😑
والا من ۴روزه اونجا بودم
امروز اومدم خونم دلم مونده اونجا
خونه خودمون احساس خفگی دارم خدایی
البته پدرشوهرم اینا خیلی خوبن خدایی
منم مثل پرنده ای که در قفس و باز میکنن میگن برو تازه تا راه نیوفتیم همش استرس دارم نکنه دوباره در قفس و ببندن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
