مامانم مثلا امروز اومده کمکم از صبح کارای بچرو کلا خودم انجام دادم کارای خونم میخوام انجام بدم دو دیقه بچرو میگیره با بی حوصلگی نگهش میداره صدای بچه فوری درمیاد منم مجبورم کارمو نصفه ول کنم باز بچرو بگیرم واقعا دلم گرفته مادرشوهرم دو برابر سن مامانمو داره خیلی کمک دخترش میده
شوهر عزیزم
باید کمکت کنه نصف نصف
یگو به توان کمک کنه خب!
نوشه دبگه
والا مادر من بیمارستانم همرام نیومد گفت محیط بیمارستان چندشه . خودم و بابام و داداشم رفتیم خونه هم که اومدم خودم نینی رو حموم کردم خدا شاهده حتی غذا هم یرام اماده نکرده بود
ازهیشکی توقع نداشته باش اینجوری اعصابتم ارومه
نوزاد همینه کسی از پس ش برنمیاد جز مامانش
نه عزیزم تنهای تنهام.شوهرم لیوان چاییش رو هم نمیبره توی آشپزخونه
نه هیچکس از نه روزگی خودم همه کاراشو کردم و شوهرم مادرشوهرم هم بنده خدا فقط شام و ناهار درست میکنه به ما هم میده چون میدونه وقت نمیکنم درست کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
