2733
2734
عنوان

همسرم مخفی از من به خانوادش پول میده دارم دیوانه میشم

| مشاهده متن کامل بحث + 1485 بازدید | 117 پست

انتظاراتمو پایین نگه داشتم چون میدونستن نداره 

۱۰ سال خرج خانوادش داده بود تازه تونسته بود مبلغ کمی پس انداز کنه که اونم باباش مجبوری کرد همون اوایل نامزدی به خونه خیلی کوچیک دو تا کوچه بالاتر از خودشون بخره و کلی افتاد تو قرض و قسط 

خدایا شکرت واسه همه چیز 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

من ی خواهر شوهر دارم وضع مالیشون توپه بخاطر اینک شوهره خرج مادرشو نده تند تند وسایل خونشو عوض میکنه ینی هرچی‌ شوهره در میاره خرج میکنه با ترفندای عزیزم و عشقم و عشوه های خرکی😐

به خاطر شرایط مالیش من دوران نامزدی خوبی نداشتم ماشین نداشت جایی نمیتونستیم بریم یا با تاکسی و مترو اتوبوس میرفتیم که کابوس من بود 

خرید عقد نداشتم خرید عید نداشتم خرید عروسی نداشتم 

فقط یه سرویس با یه انگشتر 

عروسی رو همه جوره از سر و تهش زدم تا بهش فشار نیاد 

خیلی باهاش کنار اومدیم 

چون انسان بود 

خدایا شکرت واسه همه چیز 

از اپل قول داده بود سمت خونه مامانم اینا خونه بگیره دم عروسی گفت نمیتونم 

ما ساکن تهرانیم 

اونا ساکن یکی از شهرستانهای تهران 

گفت یا بیا خونه خودم یا همون سمتا اجاره کنیم 

مجبور شدم قبول کنم ولی قول داد با پول پیش خونه خودش ماشین بخره 


خدایا شکرت واسه همه چیز 
به خاطر شرایط مالیش من دوران نامزدی خوبی نداشتم ماشین نداشت جایی نمیتونستیم بریم یا با تاکسی و مترو ...

ای جونم عزیزم حالا مم چی بگم ک شوهرم عشقم بود خانواده ها همه مخالف از زیر خط سفرم یچیز اونور تر بودیم با کهنه های مادرشوهر خواهر شوهر زندگیمونو شروع کردیم هیچکدومشون ی بشقاب نو نخریدن برام حتی فرش خونم مال جهاز جاریم بود فکرشو کن من همه ی این دردارو ریختم تو خودمو ب خدا سپردم

ولی باباش پول پیش خونه رو گذاشت جیبش نداد 

خانوادش یه هل پوک برام نخریدن 

تو هیچی کمکمون نکردن 

تمام خرج عروسی کردن خودش بود و تمام هدیه ها و شاباش هارو هم گذاشتن جیبشون 

خدایا شکرت واسه همه چیز 

خلاصه اول زندگی عوض کمک تا تونستن تیغیدن

من صبر کردم چیزی نگفتم 

خیلی اذیتم کردن پشت سرم حرف زدن 

ولی من پا به پای شوهرم کار کردم و زندگیم ساختیم 

با کمک پدرم وام گرفتیم اومدیم تهران 

من با حقوقم ماشین خریدم 

بعد از ۴ سال بچه دار شدیم و نشستم خونه 

حالا مثلا من دارم قناعت می کنم که بتونیم خونه بخریم 

ولی هر چی میریم جلو میبینم هیچی به پس اندازه‌مون اضافه نشده 

خدایا شکرت واسه همه چیز 
ولی باباش پول پیش خونه رو گذاشت جیبش نداد  خانوادش یه هل پوک برام نخریدن  تو هیچی کمکمون ...

درکت میکنم حستو میفهمم من هنوزم حلقه ازدواج ندارم ینی میتونستم بخرم ولی وقتی ازدواج کردم چشم انتظار ی انگشتر بودم نصیبم نشد دیگ دلسرد شدم البته اختلاف خانواده هامون سره مذهب بود من اهل تسنن همسرم شیعه حالا تعریف نباشه هرکی منو میبینه میگ با این همه خوشگلی عروس اینا شدی 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز