میدونی مشروب هم خورده بود رفته بوو یه مهمونی مختلط منم منم خونه مادرشوهرم بودم دیر اومد دنبالم خیلی عصبانی بودم تو راه برگشت وقتی شنیدم کجا بوده شروع کردم به جیغ زدن میدونم اشتباه کردم بچم خیلی ترسید اونم محکم زد تو صورتم بعدم گفت میندازمت بیرون از ماشین منم گفتم خودم میرم اونم درماشین باز کرد و منو انداخت بیرون منم رفتم تو خیابون دیدم دوبار برگشت دنبالم ولی من خودمو نشون ندادم دفعه آخر واقعا رفتم تا منو ببینه ولی ندید و از کنارم رد شد تو سرما کلی پیاده رفتم گوشی لعنتیمم خاموش شده بود داشتم از ترس میمردم یه ماشین نگه داشت خانم هم باهاش بود خاستم ازشون گوشی بگیرم که شوهرم رسید