2737
2739
عنوان

حالم خیلی بده

903 بازدید | 88 پست

سلام خوبید امشب بین من و شوهرم دعوای وحشتناکی اتفاق افتاد برای اولین بار تو طول ده سال زندگی بشدت کتک خوردم حرفای بدی شنیدم بنظرتون این حرفا از ته دلش بود

به دل خسته بگویید خدایی هست....

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
من خودم فکر میکنم ادما حرفای دلشون موقع اعصبانیت میگن که واقعیته خب خیلی ها اینجور نیستن

میدونی مشروب هم خورده بود رفته بوو یه مهمونی مختلط منم منم خونه مادرشوهرم بودم دیر اومد دنبالم خیلی عصبانی بودم تو راه برگشت وقتی شنیدم کجا بوده شروع کردم به جیغ زدن میدونم اشتباه کردم بچم خیلی ترسید اونم محکم زد تو صورتم بعدم گفت میندازمت بیرون از ماشین منم گفتم خودم میرم اونم درماشین باز کرد و منو انداخت بیرون منم رفتم تو خیابون دیدم دوبار برگشت دنبالم ولی من خودمو نشون ندادم دفعه آخر واقعا رفتم تا منو ببینه ولی ندید و از کنارم رد شد تو سرما کلی پیاده رفتم گوشی لعنتیمم خاموش شده بود داشتم از ترس میمردم یه ماشین نگه داشت خانم هم باهاش بود خاستم ازشون گوشی بگیرم که شوهرم رسید 

به دل خسته بگویید خدایی هست....

منم معدرت خواهی کردمو سوار ماشین خودمون شدم تا نشستم منو گرفت به باد کتک و فحش که تو زن خرابی و....کلی حرفای زشت واینکه فردا طلاقت میدم که چرا از ماشین پیاده شدی چرا رفتی تو زن بد کاره ای البته فک کرد میخواستم با ماشینه برم ولی هرچی توضیح دادم نمیفهمید میگفت قیافتو نبینم تو خونه هم کلی منو زد لبم پاره شده بینیم داعون الانم کلا صورت و فکم درد میکنه

به دل خسته بگویید خدایی هست....
2738
توام تونستی اونو بزنی 

نه من فقط کتک میخوردم اصلا نذاشت یه کلمه حرف بزنم تا میومدم حرف بزنم سیلی بعدی واقعا روانی شده بود اصلا نمیشناختمش ده ساله باهاش زندگی میکنم یبارم دستش رومن بلند نشده بود ولی امشب مثل وحشیا میزد داااغووونم 

به دل خسته بگویید خدایی هست....
من خودم فکر میکنم ادما حرفای دلشون موقع اعصبانیت میگن که واقعیته خب خیلی ها اینجور نیستن

نه اصلا فک نکن من خودم ازاونایم عصبانی میشم درلحظه هرچی سرزبونم میگم تاخالی بشیم ودست خودم‌نیست اون لحظه که چی میگم وده دقیقه بعدشم عین جی پشیمونم ووجدانم ناراحت که چراگفتم جنگ کردم واقعا ته دلم هیچی نیست وبقیه هرحرقی بزنن بهم یادمم نمیمونه 

ومارا به سخت جانی خوداین گونه امید نبود‌...
نه اصلا فک نکن من خودم ازاونایم عصبانی میشم درلحظه هرچی سرزبونم میگم تاخالی بشیم ودست خودم‌نیست اون ...

حالم بده بنظدت منو دوس نداره نمیدونم دوماهیه چرا اینقد اتفاقای بد برام میفته حالم بده میترسم صبح پاشه بازم دیگه منو نخواد نمیدونم چرا اینقد من بهش وابسته ام و دوسش دارم

به دل خسته بگویید خدایی هست....

عزیزم شما نباید از ماشین پیاده میشدی باید باهاش تا خونه قهر میکردی و باهاش سر سنگین حرف میزدی البته رفتار شوهرتم خیلی بد بوده که کتکت زده ولی خوب ممکنه مشروب زیاد خورده تو حالت طبیعی خودش نبوده چون میگی که سابقه کتک زدنتو نداشته

و خدایی که اسپانسر تمام آرزوهاست 
عزیزم شما نباید از ماشین پیاده میشدی باید باهاش تا خونه قهر میکردی و باهاش سر سنگین حرف میزدی البته ...

آره خیلی اشتباه کردم خریت کردم چکار کنم وقتی زیاد مشردب میخورن عصبی میشن حرفای خیلی بدی بهم میزد اون به سر من قسم میخورد سر ماکی من ولی امشب میگفت تو زن ....هسی

به دل خسته بگویید خدایی هست....
حالم بده بنظدت منو دوس نداره نمیدونم دوماهیه چرا اینقد اتفاقای بد برام میفته حالم بده میترسم صبح پاش ...

خوب شوهرته بایدم دوسش داشته باشی و بهش وابسته باشی نگران نباش شوهرتم تو حالت طبیعی نبوده یه چیزی گفته و گرنه اونم قطعا دوست داره

و خدایی که اسپانسر تمام آرزوهاست 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز