پسرم 3دی ساعت 9 و 45 دقیقه شب با وزن 3500 به دنیا اومد
خلاصه دیگه هیچ دردی نداشتم؛ وقتی دکتر داشت بخیه میزد من داشتم با گوشی حرف میزدم و بعد یه ساعت رفتم بخش
و کلی چیزای خوشمزه خوردم و بعد اینکه مامانم کام بچه رو با تربت برداشت بهش شیر دادم
خیلی حس خوبی بود ، قسمت همه ی منتظرا
تو بخش و تو اتاقی که من بودم 3 تا تخت بود ، تخت اول خانومی بود که صبح سزارین کرده بود و تخت وسط من بودم و تخت سوم خالی بود
که بعد از یه ساعت همون خانومی که تو اتاق زایمان پیشم بود رو آوردن
اصلا حال مساعدی نداشت و مثل اینکه تو حین عمل فشارش خیلی بالا رفته بود
تخت های کناریم بچه هاشون خیلی گریه میکردن
و چون چیزی نخورده بودن شیرکافی نداشتن و خودشونم نمیتونستن بشینن، حالت درازکش بودن و همراهشون بچه رو میزاشت رو سینه شون تا بمکن ولی خیلی سخت بود
و پرستارا جفتشون به کمک شیر خشک آروم کردن
از طرفی من شیر داشتم و بجه خواب بود، هرکاری میکدم نمیخورد
پرستار گفت چون شیرت خوبه سیره اذیتش نکن
حالم خوب بود، جای بخیه ام میسوخت و خیلی نمیتونستم بشینم
ولی درد نداشتم
دو تا تخت کناری ناله میکردن
و میگفتن کاش ما هم طبیعی بودیم و الان با خیال راحت بچه مون رو بغل میکردیم.
ولی اینم بگم که بدنها با هم متفاوته، بعضی سزارین میکنن و بدون اذیت و خیلی راحت
بعضی هم طبیعی
هر کدوم هم یه عیب هایی داره، مثلا تو طبیعی واژن حالت اولیه اش رو از دست میده
ولی اینو بسپارید دست دکترتون که کدوم براتون بهتره، رو هیچکدوم اصرار نداشته باشید