اصن میخوام ی ساعت برم بیام ن شامی ن نهاری ن موندنی هیچی ..فقط باشوهرم بگم و بخندم بعدم زود پاشم بزنم ب چاک تا قدر بدونه همیشع وقتی میخندم مهربونم مامان جون مامان جون میکنم دلیل بر حماقت و خریت نمیشه ک زرتی سوارنشه ..
بدبخت سیاست داشته باش
جلو شوهرت قربون صدقش برو بگو مامان جون و فلان وگفتم رفتی کار نکن
بعدا به شوهرت بگو عزیزم مامانت چرا من هر چقدر تلاش میکنم بهش نزدیک شم داره منو از خودش میرونه دوتا اشک تمساحم بریز بغلش کن بگو من نمیخوام رابطه خونوادگیمون خراب بشه ولی اون انگار نمیخواد من تو این خونواده باشم قلبمو میشکونه عشقم :/
اره میگم دیگه خودت بهش گفتی بی احترامی کن و منم میام دوباره .مقصر خودت بودی .من پدر شوهرم ی بار بهم بی احترامی کرد دهنشونو صاف کردم تا ی ماه ک شوهرم نمیرفت سه ماه خودم نرفتم هنوز هنوزه یک سال گذشته ادم حسابشون نمیکنم انگار غریبه دیدم هر سری میبینمشون فقط در باره اب و هوا و حال بچه صحبت میکنم همین
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
