من بجای برادر شوهرت بودم چنان کتکی بهش میزدم تا عمر داره یادش نره
خونتون بره راه دور ایشونم هروقت بیاد یه ماه خونتون میمونه
این سلیطه خانم حسودی تو رو میکنه در اصل احساس میکنه تو برادرشو دزدیدی و نقش هوو رو براش داری باید مادرش حالیش کن تو زن برادرشی نه اینکه اجازه بده این بچه انقدر وحشی و بی تربیت باشه مادرشو بکش کناری بهش بگو داره رابطه منو پسرتونو خراب میکنه اگر قرار باشه زندگی منو یه بچه هشت ساله خراب کنه منم اتیش میزنم به این زندگی پسرتونو بدبخت میکنید بزارید ما راحت در اسایش زندگیمونو بکنیم من مسئول دختر شما نیستم
دختر خاله شوهر من ازدواج کرده بعد بچه دخترعموی شوهره همش پیش ایناست البته این بچه مهر مادر ندیده نمونه اش وقتی به دنیا میاد مادرش شیر داشته ولی شیر خشک داده و خودش پی خوش گذرونی بوده.
خخخخخ ...عزیزم بخدا قسم بهش محبت کردیم سرش داد زدیم حتی نامزذم ی بار محححکم زد توو گوشش اصلا این از اون پررواس ک ب هیچ وج آدم نمیشن ی بار رفت نشست جلو پیش شوهرم منم درو وا کردم گفتم بشین سرجای خودت گفت جای خودمع گفتم ن الان ک جای تو توو خونتونه ولی حالا ک شدی دم ما عقب بشین نمیرفت ک 🥺نامزدمم هرچی بهش میگفت پیاده نمیشد نامزدمم گفت بشین عقب تا بریم این آدم نیست منم ننشستم گفتم این از الان زندگی منو خراب کرده نامزدمم دستشو گرفت از ماشین پرتش کرد بیرونم اونم گریع زاری من میخوام جلو بشینم مادرشوهرمم اومد ب دعوا ک بذار بشینه جلو یعنی تو انقد بچه ای ک لج کنی با این دختر بچه؟منم گفتم دختر شما از منم بزرگتر و شرتره بچه اس باید بشینه عقب هیچی نشده فحشی م نیست ب من نداده باشع حرمتی نمونده بینمون و رفتم نشستم جلو مادرشوهرم لااااال موند اخرم ب نامزدم گفتم این بچه سوار این ماشین شع بقران پیاده میرم این وقت شب
به نظرم تمومش کن این ازدواجو مگه چندبار زندگی میکنی که بخوای همش حرص بخوری مطمئن باش هیچکس دیگه هم زن این آقا نمیشه چون میاد پیش تو تحقیق
ببخشید ولی یا بزنش و تمام کن این رابطه کثیف و جدار و مریض رو یا جدا بشو بحث یه عمر زندگی ادم حالش بهم میخوره من چند دقیقه امدم مشکلاتتو خوندم فشارم بالا پایین شد تو تا اخر عمر میخوای این مادر و دختر وقیح و بی فرهنگ تو پوزی نخورده رو تحمل کنی اه اه اه
مادرشوهرت از کسی حرف شنوی نداره اون باهاش صحبت کنه به راه راست و مستقیم برگرده
دوس دارم شوهرمو وردارم برم ی جای دور از مادرش و خواهرش جا پدرشوهرمو برادرشوهرم رو چشمم این دوتا عفریتع رو نمیخوام ببینم
میخوام از این ب بعد اصلااااا اونجا نرم همینجوریشم چندماهی ی بار میرفتم دیگه سالی ی بارم نمیرم نامزدمم خواست بیاد میگم خواهرت خواست بیاد نیا اینجا کلا میخوام باهاشون قطع رابطه کنم خدایا ازشون متنفررررم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
