شوهرم بچه یکیه چند هفته بیمارستان پیش باباش بود این جمعه بعد از یک ماه اومده پیش من مامانش زنگ زده غر غر که بیا بابا کار داره من نمیتونم در صورتی که پدر شوهرم مثل یک تیکه گوشت رو تخت افتاده فقط چند ساعت ی بار یه قرص میخاد البته هر وقت شوهرم میاد خونه ما بهش زنگ میزنه که بیا کلافم کرده