۲۰ سالمه تازه نامزد کردم
همه دوستام با شرایطای عالی دارن ازدواج میکنن
من همسرمو خیلی دوس دارم ۲ سالم باهم دوست بودیم ولی اون موقع شرایطش خیلی خوب بود ماشینش خوب بود درس میخوند کارم میکرد همه جوره اوکی بود اما الان ماشینشو فروخته درسشو ول کرده پارسال ۴۵ تومن ازش بابت خرید ماشین کلاه برداری کردن هنوز داره قسط و قرض میده و میگه تا خونه نخرم نمیریم سره زندگیمون از اولم میگفت
ولی بقیه دوستام خیلی راحت وعالی با همین دوس پسراشون ازدواج کردن دارن پیش میرن
وقتی میبینم دلم میگیره تو این شرایط سخت میدونم هرچیم کار کنه خیلی طول میکشه تا به جایی برسه
😔
دلم خیلی گرفته منم دوس دارم مثه بقیه هم سنام زودتر برم سره خونه زندگیم
شرایطش اوایل خوب بود الان ولی چنگی به دل نمیزنه تازگیا متوجه شدم وقتی خیلی عصبی میشه ترامادول هم میخوره
خانوادشم هیچ کمکی نمیکنن
پدرشو برادرش که ۶ ۷ سال از این بزرگ تره همه چی دارن ولی هیچ حمایتی نمیکنن به جایی رسیده که از جفتشون متنفر شدم اونوقت جاریم خیلی راحت ۲۴ سالشه ۴ سال از من بزرگ تره یه بچه ۷ ساله داره یکی دیگ ام ماهای دیگ به دنیا میاد
نامزدم هرکاری میخواد بکنه پدرشو برادرش میگن نه بعدا
شما جای من بودین چیکار میکردین 😔
خیلی خستم از شرایطم