یه داستان
پیرمردی از خروپف های زنش ناراحت بود و بهش میگفت خروپف میکنی اما زن قبول میکرد
تااینکه یه شب مرد صداش رو ضبط کرد تا به زنش ثابت کنه خروپف میکنه
فردا صبح پیرمرد رفت زنش رو بیدار کنه اما اون مرده بود و صدای خروپف ضبط شده زن برای پیرمرد شد لالایی و آهنگ روزا و شبهای بعد