من همسرم یهو داخل چند روز کارش ب ccu کشید و از ۲۷ ماه قبل بستری بود تا دیروز .و دکترا تقریبا میگن همین ک زندس خدارو شاکر باش .تاپیک قبلیم هست .
دیشب خواب دیدم تو اتاق نشستم همسرم کنارمه و دخترم تو اتاقه من دارم تند تند قران میخونم .ی نفر ی خانم بهم گفت ۵ ایه اول سوره دوم قران و بخون .بعد گفت سوره بعده بقره .
بعدش مادر شوهرم اومد دخترمو برد مسجد منم پشت سرش رفتم اونجا از بین آقایون رد شدیم رفتیم شبستان مسجد و دیدم ی مهمونی مث سفره نذری و کلللللی خوردنی و نذری هست ما هم دعوت بودیم