یادمه یه روز بادوستم ازدانشگاه برمیگشتم یه کوچه تقریباخلوت وبزرگ بود کنارشم یه پارک بزرگ بود بعدازظهرابعضی روزابادوستام میرفتیم اونجا والیبال، پسر مسرم زیاد بودن خلاصه توحال خودمون بودیم یه موتوری ازکنارمون ردشد دوتاپسربودن دست یکیشون یه لیوان بود پاشید روصورت دوستم، دوستمم نامردی نکردنشست روزمین بادستاش صورتشو گرفته بودمیگف واااای میسووزه مییسوووزه😨😢منم تااین صحنه رودیدم دنبال موتوریه دویدم دادمیزدم بگیرییییدش کثافته اسیدپاش 😠😠😬یه دفه موتوریه برگشت منم سریع تغییر مسیردادم برگشتم باتمام سرعت فرارمیکردم که دیدم دوستم زودتراز من دوییده رفته توپارک داره میخنده بعددوتایی فرارکردیم چون ظهربودوپارک خلوت هیچی دیگه نگو ته لیوانش اب بوده پاشیده رودوستم اونم الکی وانمود کرد اسیدبوده😆😅😅خیلی خندیدیم الانم یادش افتادم زدم زیرخنده😈😂😂😂😂😂