یکی از مشتریا بود اصلا از من خوشش نمیومد خواب دیدم به روز بدی افتاده بود زندگی بد فلاکت بار خیلی تو خواب ناراحت بودم چون من واقعا دوستش داشتم
من پدرشوهر مادرشوهرم ۵ ساله فوت شدن و خونه شون همینجور خالی مونده اززمان فوت شون
یه شب خواب دیدم در خونه شون دوباره‌مثل قدیما بازه و‌من رفتم‌تو حیاط شون برادرشوهر و پسرخواهرشوهرمو دیدم که لباس مشکی تنشونه توخواب اصلا برام سوال نشد‌که‌چرا بعد رفتم توخونه مادرشوهرم اومد استقبالم خیلی گرم باهام روبوسی کرد بهش گفتم پس عمو‌کجان منظورم پدرشوهرم بود که یادمه مادرشوهرم اشاره‌کرد گفت اونجا خوابه دیدم اره یکی زیر پتوئه و پدرشوهرمو اصلا توخواب قیافه شو ندیدم
بعد دیدم خواهرشوهرمم اونجاست خیلی ورم‌کرده بود و به شدت صورتش سیاه شده بود رفتم پیشس نشستم گفتم شما بهترین گفت اره بهترم باز حالا خوبه‌که مال من مثل فلانی(اسم یه زن و‌گفت که بعد هرچی فکرکردم یادم نیومد اسمشو)درد نداره
صبح پاشدم زیاد اهمیت ندادم به خوابم چون به نظرم بی ربط و چرت میومد ولی جالب بود‌که‌چند ماه بعد همین خواهرشوهرم که تو خوابم بود یه بیماری سخت‌گرفت که دوساله الان درگیرشه و شیمی درمانی کرده و‌خلاصه خیلی اذیت شده
دیگه نمیدونم اخرش چی میشه خوب میشه یانه اما اینجور استدلال کردم که اموات خیلی قبل تر انگار باخبر میشن از اتفاقاتی که میخواد بیوفته
یه بارم شوهرم خواب دید در مغازه بابام افتاده و گفت به نظرت این چه خوابی بود دیدم گفتمش خواب ظهر تعبیر نداره بعدش فردا صبحش در مغازه بابام فنرش در رفت بعد ده سال افتاد بابام گفت خیلی عجی بوده تا حالا فنرش در نرفته بود
خودم خواب دیدم از برج ایفل پرت شدم پایین گاو دنبالم کرد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
