من از همون اول نمیتونستم با بچه ها رابطه خوبی برقرار کنم هر چقدر هم بچه ها رو دوست داشتم نمیتونستم ابراز علاقه بهشون کنم تا اینکه جاریم که حامله بود فارغ شد همه خیلی بچشو دوست داشتن باهاش بازی میکردن ولی من هیچی همش احساس میکردم که اونا فکر میکنن من بچشونو دوست ندارم برای همین یه بار بچه رو بغل کردم که کاش دستام میشکست ولی بغلش نمی کردم اون موقع بچه حدود شش هفت ماهش بود