بابا خودت مهم تر بچه و شوهر و حرف فامیلی
خاله من 40 ساله پیش شوهرش میزدش، دستشو سرشو شکوند به خانواده ش نمیگفت، شوهرش رفت زندان بهش گفتن طلاق بگیر گفت بچه هام (4 تا بچه داشت)، شوهرش زن دوم گرفت، بهش گفتن طلاق بگیر گفت جلو عروس و داماد م زشته، شوهرش کار نمیکرد، بدبخت کرد، آخر سر بچه هاش ازدواج کردن، شوهرش مرد، بدون هیچ حقوق و بیمه ای موند، با هزارتا درد و ناراحتی تو سن 60 سالگی تنها زندگی میکنه، مادر بزرگم حقوقشو نصف میکنه بهش میده، بچه هاش یه جوری بخاطر پدرشون باهاش دعوا میکنن که انگار مقصر خاله بدبخت ما بوده، الان میگه کاش تا جوون بودم طلاق میگرفتم، کاش بخاطر این بچه های قدر نشناس جوونیم نمیذاشتم که سر پیری بی کس باشم