با خونواده شوهرم توی یه حیاط زندگی میکنیم یه ماه پیش سر صبحونه شوهرم برگشت گفت میدونم چیکار میکنی هرکار میکنی فلانی(خواهرش و مادرش ) بهم میگن منم گفتم طلا که پاکه چه منتش به خاکه حالا مادرت هیچ ولی خواهرت غلط میکنه مگه اسیر گرفتین که برام نگهبان گذاشتی خلاصه بحثمون شد خونوادش هم اومدن چندتا حرف بارم کردنو زنگ زدم خونوادمو مامانم چندتا حرف از پشت تلفن به شوهرم زد و خلاصه اون روز تموم شد اما حالا.....
من از اون روز دیگه خونه شون نرفتم با خواهرشوهرمم صحبت نکردم اصلا شوهرمم چیزی نمیگفت الان شوهرم میگه یه ماهه چیزی نگفتم ببینم خودت عقلت میرسه بری من اینجوری تحمل نمیکنم وظیفته بری خونه شون بشینی و... هرچی گفت فقط سکوت کردم گفت دیروز از فلانی(خواهرش) پرسیدم چرا باهات حرف نمیزنه گفته من ازش میترسم😶 نکنه یه وقت حرفی بهم بزنه... خونوادم میترسن از دست تو بیان اینجا که تو بیرونشون کنی..
خووو
حالا چی
حالا ....
مظلوم نمایی میکنن 😳
وااا
واسه همین میگن دوری و دوستی
مگه لولو خورخوره ای که ازت بترسن؟
خب مردا معمولا بعد یه مدت این حرفا رو میزنن
ولی موندم پاسخ درست به این اراجیف چی میتونه باشه🤔🤔🙄🙄
بچه ها بخدا اصلا همچین ادمی نیستم خیلی خونوادشو دوست دارم دوست دارم باهم شاد باشیم شوخی کنیم بخندیم بخدا سه تا زنداداش دارم مثل خواهرامن اینقد شوخی میکنیم باهم یا دردو دل باهم خیلی جوریم برادر بزرگم به خونه مامانم میگه لانه جاسوسی 😂😂 همون اونجا جم میشیم ....
به شوهرت بگو برای شام دعوتشون کنه اومدن احترام بگیر یا بگو دعوتت کنن خودت پانشی بری
واه خوب دوست نداری باهاشون حرف بزنی زوری نیست.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
