جاری من دخترخاله ی شوهرمه. من یه مدت پیش با یکی از فامیلشون شریک شدم واسه کاری. ولی اون بعد از شروع کار زد زیر حرفاش و کاری که قرار بود انجام بده رو انجام نداد. یبار جاریم اومد نشست گفت، با شریکت چیکار میکنی و چه خبرا. منم مثل احمقا گفتم اره اینطوری شده و کاری که باید انجام میداده نداده. گفت اگر انجام نده چی؟ گفتم غلط کرده ما قرار داشتیم. بعد از یک ماه متوجه شدم جاریم هرچی اونروز بهش گفته بودم زنگ زده بود به فامیلشون گفته بود. حالا تو دوتا شهر دور زندگی میکنن و ارتباطشون محدود به مهمونی ها بود... خلاصه شریکمم از دست من دلخور شد و بالاخره یه طوری شد کارمون بهم خورد... . قبلا هم یبار با شوهرش سر رفیق بازیش دعواش شد، به مادرشوهرم گفت تو این پسر بدرد نخوره ت رو دادی بمن، پسر خوبه ت رو ندادی. حالا اینا کلا دوتا داداشن یکی شوهرم یکی شوهر اون... . اولین حرکتشم وقتی بود که من تازه عروسشون شدم. من رفتم خونه مادرشوهر که شوهرم بره ماموریت. یهو جاریمم خودش تنها با داداشش از تهران اومد. کاریکه هیچوقت بعد از اون هم نکرد...اومد اونجا و یه شب سر میز شام، گفت ما که بچه بودیم با محمد(شوهرش) اصلا خوب نبودیم همش کتک کاری میکردیم ولی با علی (شوهر من) انقدددد خوب بودیم، اصلااا فک نمیکردم با محمد ازدواج کنم ولی خب دیگه دست سرنوشت... ((این دقیقا عین جملاتش بود که گفت. شوهرمم اونجا نبود)) همون شب بعد شام البوم عکس اوردن، یهو جاریم بمن گفت، رکسانا یه چیزی بهت بگم از همین در بذاری بری بیرون، ما که بچه بودیم با دخترای فامیل سر اینکه کی پیش علی بخوابه همیشه دعوامون میشد... من هیچی بهش نگفتم رفتم اتاق زنگ زدم شوهرم. اونم کلی تعجب کرد. فرداش برگشت و یه دعوایی درست شد. .. خلاصه این چند روز که حرکت اخر جاریمو فهمیدم، همش تو فکر کاراشم... همش میگم یعنی اون به زندگی من حسودی میکنه؟ دلیل این رفتاراش چیه...
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
این مساله برا خیلی وقت پیشه عزیزم. خیلی داستانا داشتم با جاریم... الان دیگه رابطه ای نداریم. ...
هیچ مردی توی این زمینه ها ساده و خنگ نیس نخ دادن رو رو هوا میزنن... همینجوری قطع رابطه بمون وگرنه این جاری که من دیدم اگه رفت و آمد کنین چند ماه بعد اس ام اس های عاشقانه اشو تو گوشی شوهرت میبینی
شوهر من با کل دخترای فامیلش اینجوری بود جتی اونا که شوهر دارن
یه روز یکیشون زنگ زد به گوشیش من جواب دادم یه جوری حرف زدم خودش متوجه شد نباید زنگ بزنه بعدشم اس داد ببخشید اقا م توی دوستات کسی و نداری چرخ خیاطی بخواد بفروشه چون شوهر من خیاطه منم جواب دادم نخیر نه کار سراغ دارم نه چرخ نه هیچ چیز دیگه دیگه به من زنگ نزن و اس نداده 😄😄 همه فهمیدن کار من بود ولی حواساشونو جمع کردن