بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم
من الان ۵ساله ازدواج کردم.بامادر شوهرم اینا تو یه ساختمون زندگی میکنیم.مشکلم از اول زندگی این بوده ک مادرشوهرم فوق العاده فضوله.روزی دوسه بار پامیشه میاد پایین خونه ی ما.بخدادیگه خسته شدم.مهمون نمیتونه بیاد خونم.خانوادم مادرپدرم خواهرام میان خونم مادرشوهرمم پامیشه میاد خونه ی ما ببینه چه خبره دیگه خانوادمم نمیان خونم از بس اومدن و مادرشوهرم رو دیدن...خودمم دیگ نابود شدم چیکارکنم.شرایط مالی خوبی نداریم وگرنه ازینجا پامیشدیم.مجبووووورم که اینجا پیش اینا زندگی کنم.ولی ازتون خواهش میکنم راهکاری چیزی دارین ب من بدین؟امشب انقدر گریه کردم از این شرایط کوفتی ک سرم داره میترکه.نمیتونم با زبون خودم برم بهش بگم انقد نیا پایین.پس چجوری بهش بفهمونم؟؟؟؟؟
عزیزم منم همین مشکل داشتم زدم قفل در خراب کردم برای همین در همیشه قفل بود گاهی هم در رو باز نمیکردم روش هر وقت گگلگی میکرد میگفتم حمام بودم گوشی تو گوشم بود متوجه نشدم چندبارم گفت چرا درو قفل میکنی گفتم دستگیره خراابه در با یک نسیم راحت باز میشه منم میترسم موشی سوسکی وارد خونهام بشه بعد به شوهرت هم بگو من وقتی مامانت هرروز میاد بالا خیلی سختمه مثلا الان من دوست دارم جلو تو راحت لباس بپوشم ولی همش استرس دارم مامانت بیاد بالا چند دفعه به شوهرت بگی اونم به گوش مادرش میرسونه من این کارا انجام دادم اومدنش خیلی کمتر شده بود