اول بگم منو ببخشید اگه طولانیه متنم با یه پسری خرداد آشنا شدم اون اوایل خیلی خودشو عاشق پیشه نشون داد منم واقعیتش ازش زیاد خوشم نیومد ولی وقتی دیدم مودبه و البته اخلاقش خیلی محترمانه س و البته شغلشم خوبه قبول کردم برای آشنایی باهاش باشم چن باری باهم بیرون رفتیم حالا بعد چن وقت اون نه خیلی عاشق نشون میداد منم هوا برم داشت که خیلی دوسم داره شروع کردم به اذیت کردن😟 مثلا بهش گیر میدادم چرا هر لحظه پیام نمیدی در حالی که اون شغلش طوریه نمیتونه خیلی پیام بده کلا موافق پیام دادن نیس..یه بار دیر جوابمو داد منم متاسفانه بهش گفتم حتما با یکی دیگه هستی که خیلی دلخور شد و همون لحظه عکس فرستاد که پای لپ تاپه چیه کاغذ کنار لپ تاپ گذاشته بود تو عکس که زیرش نوشته بود همین الان..ولی کلا خیلی ناراحت شد از این حرفم چن وقت بعد بهم گفت همون لحظه تمام احساسم بهت نابود شد ما قصدمون ازدواج بود ولی بعدش خیلی ازش عذرخواهی کردم دیگه سعی کردم اذیتش نکنم..چون دوس نداشتم از دست بدمش ولی الان درسته بهش پیام میدم خوب جوابمو میده باهم بیرون میریم ولی حس میکنم دیگه منو مث قبل نمیخواد به نظرتون چیکار کنم نظرش عوض شه و منو مث قبل بخواد و برای ازدواج به من فک کنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.