من تو گلپایگان زندگی میکنم و خانوادم مشهداینجا هیچ کس جز پدرشوهر مادرشوهرم ندارم الان پنج ماه ک نرفتم شهرمون پدرمادرمم یک ماه پیش دیدم ب نطرتون چیکار کنم برم نرم شوهرم دوست نداره میگ دلم واسه دخترم تنگ میشه بهونه میاره میگ برو ولی میفهمم ک از ته دل نمیگه از تنهایی خسته شدم🥺😞
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خوب سعی کنید راضیش کنید یه سفر کوتاه داشته باشید که اونم اذیت نشه
#_____ ما بی خیال سیلی مادر نمی شویم ______# #سلام بر زهرای شهیده# باز باران… با ترانه دارد از مادر نشانه بوی باران… بوی اشک مادرانه پر ز ناله کودکی با مادری پهلو شکسته میبرد او را به خانه کوچهها و تازیانه… گریههای کودکانه حملهی نامردِ پَستی وحشیانه تازیانه، تازیانه… پس چرا مادر ، چرا گم کرده راه آشیانه؟ باز باران… با ترانه دارد از مادر نشانه بوی باران… باز باران… دانه دانه حیدرانه بیصدا و مخفیانه آه از غسلِ شبانه زینبانه… لرزه افتاده به شانه پشت تابوتی روانه باز باران…