من عموم ۶ سال ازم بزرگتره خیلی باهاش دوستم و هوامو داره خودمم برادر بزرگتر ندارم اونم خواهر نداره خلاصه باهم خیلی رفیقیم ... بعد من یروز بهش گفتم نمیخوای ازدواج کنی و اینحرفا سر حرفو باهاش باط کردم گفت الان موقعیتشو ندارم ولی تو فکرشم گفتم بابا موقعیت نمیخواد بیخیال (کار داره خونه هم خونه پدربزرگم واحد داره نگین چرا تحت فشار گزاشتیش خودش از خداش بود😂) خلاصه راضیش کردم گفتم خب کیو درنظر داری گفت هیشکی گفتم باشه پس من ی دوست دارم رفت و آمد خانوادگیم داری از هر نظر خوبه گفت من ندیدمش اول باید ببینم بعد عید بریم خواستگاری نبینم نمیتونم گفتم خب کجا نشونت بدم نمیشه ک ...
گفتم باشه پس من ب ی بهونه ای عکسشو میگیرم میفرستم برات .. بعد اقا این دختره زیر بار نرفت ک نرفت خیلی محتاطه با من ک رفیق فابشم عکس ننداخت منم ی روز ک خونمون بودن یواشکی عکس گرفتم نشونش دادم عمومم پسندید حالا عذاب وجدان دارم بفهمه کلمو میکنه 😂 مطمعنم راضی نبود ب این کار چیکار کنم حلالیت بگیرم بعد ازدواجشون😕😕😕
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
خدا تو دستمو بگیری،شاید به مو برسه ولی پاره نمیشه/قسمتی از دلنوشته میرزا تقی خان امیرکبیر در شب قدر:خدا،امیر تویی،کبیر تویی،تقی همون شاگرد آشپزه،تو راه رو بهم نشون بده .../ کار خوبه خدا درست کنه،سلطان محمود کیه( اینو سرچ کنید)/خدا هر کی که این امضا رو میخونه حس خوشبختی رو بهش اعطا کن